.

.

جستاری کوتاه درباره ابتذال شر مدرن / یوسف محمدی



چندی است می بینیم  فردی با وضعیت مالی عالی و برخورداری از یک فیزیک خشن در خیابان های کالیفرنیا راه می‎رود و با گفتن جملاتی مانند: «چطوری عزیز» سرکیفی عزیز» «ادا حال بدا را در نیار» و... توانسته به مدت یک هفته ۱ میلیون نفر را جذب خود کند. این آمار چنان بی‌سابقه است که اگر تمام تاریخ ایران را کندو کاو کنید، نمی‌توانید در هیچ یک از حوزه‌هایی مانند: ادبیات، شعر، سینما، تئاتر، جامعه‌شناسی و ..... چنان استقبالی را از اثری یا فردی ببینید. این چیست؟ به چه چیز اشارت دارد؟ اگر سوی خوشبینانه را بکاویم و استدلال کنیم با تناقض عینی در امر قاعده مواجه می‌شویم. به عبارت ساده‌تر، افراد دارای فیزیکی برجسته و حجیم همیشه در انظار عمومی، افرادی خشن و با ادبیات نازل ظاهر شده‌اند، اما حال فردی را در این قالب می‌بینیم که با گفتاری نرم و لطیف افراد را به امید و زندگی و به طور کل گزاره انگیزشی و عملی دعوت می کند. این خود در نزد اذهان امری طنز (ناخواسته) و متناقض را با تصور و ایماژی که در ذهن داشتند، مواجه می‌کند. در نتیجه استقبال از چنین پدیده‌ای گرچه باعث تحیر، اما قابل حدس است. سوی دیگر مسأله عمیق‌تر است و بالواقع تراژیک‌تر می‌نمایاند، چراکه ما را در برابر وضعیتی می‌گذارد که نمی‌توانیم آن را حل و فصل کنیم. چنین است، افرادی که در هر حوزه  دغدغه‌ی آگاه‌سازیِ مردم دارند، دغدغه آموزش سنجیده، دغدغه‌ی ادبیات اصیل و غنی، دغدغه زندگی درخور انسانیت برای مردم،  دغدغه‌ی هنر مستقل و دغدغه های دیگر دارند، نه تنها با استقبالی مواجه نمی‌شوند، بل از  زندگی مردم طرد و به گوشه ای وانهاده می‌شوند. این امر نشاندهنده‌ی آن است که مردم هرچه بیشتر از بزنگاهی که امر سیاسی می‌تواند احضار شود،فاصله گرفتند و به روزمرگی  چسبیده‌اند و منتظرند هرازگاهی  افرادی سر از جایی دربیاورند و آنها را سرکیف بیاورند. حال دیگر چیزی اهمیتی ندارد، فردی در یکی از شهرهای آمریکا قدم بزند یا در شهرری، چه بگوید و با چه شکل و شمایلی حاضر شود. همه چیز فدای جزئیات روزمرگی روبه فروشُد می‌شود. 

در فیلم «یک روز خاص» اثر اتوره اسکولا دیالوگی  می‌شنویم که بسیار حائز اهمیت است: «این افراد طبقه ششم نیستند که به نازیسم فکر می‌کنند،بلکه نازیسم است که به آنها فکر می‌کند» هانا آرنت وقتی مفهوم «ابتذال شر» را در صفحه‌ی آخر کتاب «آیشمن در اورشلیم» به کار می‌گیرد، خطی بزرگ برای نشان دادن چیزی که دیده بود در سر دارد،  وی کسی را دیده بود که تمام معادلات یک فرد شر را معکوس کرده بود. فردی که خیلی ساده دستورات را اجرا، و به دنبال ترفیع در کارش بود. گویی در فکرش تمام این اعمال تحت روند بوروکراسی‌ای بوده  که وی بدون هیچ بازدارندگی اخلاقی  انجام داده است. ابتذال شر به نحوی بهت‌زدگی و خیرگیِ مواجهه با این وضعیت است. (مثل اکنون راه در وضعیتی خلاصه‌وار و مبهم فردی در آمریکا قدم می‌زند و می‌گوید: چطوری عزیز، ادا حال بدا را درنیار با استقبالی بی‌بدیل و نشانگانِ عشق و علاقه به مردم) 

وقتی افراد از امر سیاسی روی برمی‌گردانند، فضا و شرایطِ امر سیاسی از بین می‌رود،  بزنگاهی که فرم ساخته سیاست با قاطبه‌ی افراد به یک ضدِ فرم در یک فضای ساخته شده‌ای بینجامد، مسحور جزییات شکننده روزمرگی سیاست در قالب های متفاوت می‌شوند. در نتیجه ابتذال شر در جامعه ی مدرن احیا و ایجاد می‌شود، همچون همان افرادی که به نازیسم فکر نمی‌کردند، اما نازیسم به آنها فکر می‌کرد. 

این سوی داستان، ابتذال شر در معنایِ تام است؛ ابتذالی که اسلوب زندگی را نشانه گرفته است، چراکه تردید و ارتیاب هم در نهایت به ابتذال شرِ امروز می‌انجامد و تهی‌شدن فضاهای اندیشه که همانا پیش‌درآمدِ امر سیاسی هستند. این خود نوعی ناامیدی برای هرگونه تغییر پردامنه و عمیق و شرایط احیای مقاومت است.


مجله فرهنگی ابزورد