خسته ام از شبان بی پایان
از شب آلودگان شب رایان
به ستوه آمدم از این شب غدر
از هیاهوی این شب آوایان
گاه خیل هزاردستانند
گاه دام هزارهاپایان!
گلّه ها جادوان تازی گول
هفت سر، چارپا، تن آسایان
گاوریشان سامری پرورد
زردپوشان زردی اندایان
همّتی صبح! تا نه شب ماند
نه نشان ماند از شب آرایان
به عبث جهد می کنم هیهات!
قاف و این خیل دل به صدجایان؟
«کوه ها باهمند و تنهایند
همچو ما، با همان تنهایان»
#علیرضا_طبایی