.

.

ته داشتن سخن / سید علی میر افضلی


هر کس به درون خویشتن ره دارد

در چشم شه و گدا گذرگه دارد

هم بحر، خود و دُر، خود و غوّاص، خود است

هان غوری کن که این سخن ته دارد!


سحابی استرآبادی

(درگذشتۀ ۱۰۰۱ ق)

از سرّ خدا فقیه شهر آگه نیست

ظاهر بین را به اصل دانش ره نیست

دریا، گهر خود به شناور ندهد

هان غوری کن که این سخن بی ته نیست.


محمد سعید تنهای قمی

(زنده در ۱۰۸۳ ق)

اصطلاح «ته داشتن» مورد توجه فرهنگ‌نویسان معاصر (مثل دهخدا و انوری) نبوده است. رشیدی (۱۰۶۴ ق)، وجه منفی آن را توضیح داده است: «ته ندارد. یعنی هیچ مایه و اصل ندارد». در فرهنگ آنندراج آمده: «ته، پایان چیزی و مایه و اصل. از اینجاست که گویند: فلانی ته ندارد، یعنی بی مایه و بی اصل است و ته کار، اصل کار. داراب بیگ جویا:

تا صاحب صورت، تهی از معنا بود

در چشم حقیقت سبک و رسوا بود

اهل معنی، شکوۀ دیگر دارند

گر آینه می‌داشت تهی، دریا بود».


با توجه به شواهد موجود، ته داشتن، علاوه بر داشتن اصل و ریشه، اشاره به عمق و ژرفای چیزی هم دارد. در هر سه رباعی، ته داشتن، با دریا مرتبط است و به همین خاطر، «ژرف بودن» را معنی دقیق‌تری برای این اصطلاح می‌دانم. ته داشتن سخن، عمیق بودن گفتار را می‌رساند؛ یعنی نیازمند دقت نظر و تأمل است. صائب تبریزی گفته است:

در این محیط چو غواص هر که ته دارد

چو موج به که سر رشته را نگه دارد.


ته داشتن دریا، بیش از آنکه به مایه‌دار بودن دریا ربط داشته باشد، به ژرف بودن آن ارتباط دارد. در شعر دورۀ صفوی، اصطلاح «ته دار بودن» را نیز داریم. از توصیفی که قدسی مشهدی در وصف یک خندق به دست داده، متوجه می‌شویم که ته‌دار در شعر او به معنی عمیق است؛ ضمن اینکه همنشینی آن با کلمۀ «غور» که در دو رباعی آغاز کلام هم هست، ما را به این وجه اصطلاح، بیشتر رهنمون می‌شود:

خرد را بود خندقش در نظر

ز غور خردمند، ته‌دار تر

منابع:

دقایق الخیال، برگ ۲۰۹؛ جُنگ رباعی، ۸۴۲؛ فرهنگ رشیدی، ج ۱، ۴۶۲؛ فرهنگ آنندراج، ج ۱، ۷۶۱ – ۷۶۲؛ فرهنگ اشعار صائب، ج ۱، ۱۷۲؛ دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی، ۸۷۷

●●


"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4