.

.

قصیده / ملک الشعرای بهار


در محرم اهل ری خود را دگرگون می‌کنند


از زمین آه و فغان را زیب گردون می کنند


گاه عریان کشته با زنجیر می‌کوبند پشت


گه کفن پوشیده فرق خویش پر خون می‌کنند


گاه بگشوده گریبان‌، روز تا شب سینه را


در معابر با شرقّ ِدست‌، گلگون می کنند


گه به یاد تشنه کامان زمین کربلا


جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند


وز دروغ گندهٔ «‌یا لیتنا کنا معک‌»


شاه دین را کوک و زینب را جگرخون می کنند


صبح برجسته جنب تا ظهر می‌ریزند اشگ


ظهر تا شب نوحه می‌خوانند و شب ... می کنند


خادم شمر کنونی گشته وانگه ناله‌ها


با دوصد لعنت‌، ز دست شمر ملعون می کنند


بر یزید زنده می‌‎گویند، هردم صد مجیز


پس شماتت بر یزید مردهٔ دون می کنند


پیش ایشان صد عبیدالله سرپا، وین گروه


ناله از دست عبیدالله مدفون می کنند


حق گواه است ار محمد زنده گردد ور علی


هر دو را تسلیم نواب همایون می کنند


آید از دروازهٔ شمران اگر روزی حسین


شامش از دروازهٔ دولاب بیرون می کنند


حضرت عباس اگر آید پی یک جرعه آب


مشگ او را در دم دروازه وارون می کنند


قائم آل محمد، گر کند ناگه ظهور


کله‌اش داغون‌، به ضرب چوب قانون می کنند


گر علی‌اصغر بیاید بر در دکانشان


در دو پول آن طفل را یک پول مغبون می کنند


ور علی‌اکبر بخواهد یاری از این کوفیان


روز پنهان گشته شب بر وی شبیخون می کنند


لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن‌سعد


خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون می کنند


گر یزید مقتدر پا بر سر ایشان نهد


خاک پایش را به آب دیده معجون می کنند


ور بساید دستشان با دست اولاد علی


دست خود را شستشو با سدر و صابون می کنند


جمله مجنونند و لیلای وطن در دست غیر


هی لمیده صحبت از لیلی و مجنون می کنند


سندی شاهک بر زِهادشان پیغمبر است


هی نشسته لعن بر هارون و مامون می کنند


خود اسیرانند در بند جفای ظالمان


بر اسیران عرب‌این نوحه‌ها چون می کنند؟


تا خرند این قوم‌، رندان خرسواری می کنند


وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند


ملک الشعرای بهار

۱۲۹۸ هجری شمسی


#شعر 

@RKaaIV