.

.

فرهنگ واژگان بیگانه ، استاد / محسن الوان ساز



وادار کردن شخصی به توهم دانستن. معادل مودبانه نفهم ، جوری که اگر در خیابان بگویی استاد تمام جمعیت صرفنظر از جنسیت با خشم نگاهت می کنند! استاد در معنای عام به کسی اطلاق می شود که سرآمد دانش در رشته ای باشد. و اینجاست که تناقض آشکار می گردد مگر دانش چیزی محدود است که یکی به منتهای آن رسیده باشد؟ و این که این تشخیص از کجا پدیدار می گردد که ما بدانیم شخصی به بالاترین درک از آن دانش رسیده است؟ در اینجا دو مفهوم باید از یکدیگر تمیز داده شود آیا اطلاق این لفظ به یک شخص به معنای گذراندن تمام دوره های تخصصی در یک رشته است؟ یا این لفظ را باید به کسی خطاب کرد که در آن رشته موضوع جدیدی را کشف یا بنیان نهاده است؟ مثلا استاد ادبیات حاوی چه بار معنایی است؟ کسی که از همه بیشتر در مورد ادبیات می داند؟ سوال اینجاست که فرق این شخص با یک مجموعه پنجاه جلدی از کتاب تاریخ ادبیات درچیست؟ اگر راه جدیدی در ادبیات گشوده است مدتی بعد شخصی دیگر راه جدیدتری خواهد گشود و نظریه ای دیگر صادر خواهد کرددر هر دو صورت با دانستن این که علم یک ظرف نامحدود است اطلاق لفظ استاد به یک شخص از نادانی حاصل می شود. اگر قبول داشته باشیم که این شخص از ما داناتر است پس معترفیم به این که ما در دانستن از او در مرحله ای پایین تر هستیم پس چگونه می توانیم این تشخیص را معتبر بدانیم که دانسته های او واجد اعتبار لازم برای این لقب است؟! 

تناقض بعدی این است که دو دیدگاه مخالف در یک رشته چگونه می تواند این لقب را تولید کند؟ مثلا یک نفر ادبیات را با الهیات پیوند می دهد و ده ها نظریه در این باب تولید می کند شخص دیگر از منظر علم و ماتریالیسم نظریه پردازی می کند کدام یک از این دو استاد هستند؟ 

اگر استاد را در معنای مدرس و معلم به کار بریم باز مرتکب خطا گشته ایم زیرا وزنی بیش از آنچه دانش وی ایجاب می کند به او بخشیده ایم.


اتاق اساتید ، ورود ممنوع! 

در لینک زیر:

https://www.instagram.com/mohsen.alvansaz