قیصر امینپور از متن جریانی به عرصهی شعر وارد شد که از یک سو عقبهی انقلاب را پشت سر داشت و از دیگر سو جنگ را تجربه میکرد. تحولات اجتماعی دو دههی اول زندگی هنری قیصر چنان پر فراز و فرود و تاثیرگذار بوده است که برای بررسی سیر تدریجی تکامل شعر و اندیشهی او نمیتوان از این دوره با شتاب عبور کرد.
شعر قیصر، اصالتاً شعری تحولخواه و انعطافپذیر است که این ویژگی در انتخاب جایگاه هنری و روند تکاملی او بیشتر از همعصرانش محسوس است. در واقع اگر انقلاب را نقطهی آغازین شعر قیصر فرض کنیم، میتوانیم این تحولگرایی و انعطاف را نیز برخاسته از خاصیت انقلاب بدانیم که پس از فروکش نمودن هیجانات و التهابات و رسیدن به وضعیتی که عقلانیت بر آن چیرگی دارد، از بسیاری از پیشنهادهای خود عدول مینماید و تحولاتی را در درون خود جستجو میکند.چنین شاخصههایی معمولاً در بیشتر انقلابها دیده میشود و کمابیش موجب تثبین آنها میگردد.
از این رو است که در بررسی روند تکوینی شعر، باید به جنبههای مختلف شعرآفرینی توجه نمود و زمینههای این تحول را استخراج کرد. زمینههایی که احتمالاً به تکامل و تعالی شعر ختم میشوند.
قیصر امینپور در سیر شعرآفرینی خود، فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشته است که محصول ابتدایی آن را باید در شکل شعر و جنبههای جدیتر آن را میتوان در فکر و اندیشهی شعر او جستجو کرد. رونمایی از این سیر نیازمند بازشناسی مولفههای شعر پیرامونی انقلاب، انقلاب و تکوین اعتقادی و جنبه های گوناگون این تکوین میباشد. همچنان که میتوان انقلاب اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی سال57 ایران را جدیترین زمینهی تحول کمی و کیفی شعر امروز دانست، تغییرات فکری و آرمانخواهی و آرمان گریزی شاعران آن را نیز میتوان محصول این زمینهی قدرتمند اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دانست.
از این پس شاعران به ضرورت شعر و ماندگاری در حافظهی تاریخی ادبیات، ادبیات انقلابی را به انقلاب ادبی منتهی مینمایند و در حالی که در خود، دگردیسیهایی ریشهای ادراک میکنند، در حقیقت از موضع در خدمت انقلاب بودن به پایگاهی ادبی اندیشیدن، تغییر جایگاه میدهند.
تعریف روند تکوینی شعر قیصر در این بخش بیشتر از همین دیدگاه ناشی میشود و برای احاطهی بر این سیر، باید توابعی از محیط پیرامونی شاعر و توابعی از خلاقیتهای او را بازشناسی نمود که در این نگاه، موضوع به مختصهی سیر تحول شعر قیصر مختصر شد.
شعر، عمیقترین شکل ارتباطی را در قالب کلمه ممکن میسازد و اگر آن را یکی از قدیمیترین شکل هنری موجود بدانیم، درخواهیم یافت که این شکل، ناگزیر در طول قدمت خود و بنا به تغییر ارزشها و هنجارهای ادوار مختلف، تغییراتی را از سر گذرانده که ضـمن حفظ اصـالت خـود، زمینههای احیاء و تسری ظرفیتهای تازهی دیگری را فراهم آورده است. بدیهی است خطرناکترین آسیبی که میتواند شعر را از کارکرد ارتباطی خود خارج نماید، بی توجهی به تحول و بی نیاز دانستن ساحت شعر از دگردیسی و تغییر است.
در حقیقت میتوان چنین گفت که هر نوع تحول و نوگرایی، ریشه در سنت دارد و شاعرانی توانستهاند بیشتر از دیگران توفیق پیدا کنند که تلفیقی مناسبتر از این دو که منتج به آفرینشی متعالیتر میشود، ارائه دهند.
قیصر همچنان که در بخشهای پیشین اشاره شد، به عنوان شاعری مـولود نظام کلاسیک، آفرینشهای شعری خود را با عبور آگاهانه از دسترنج شاعران پیش از خود و با مطالعهی تئوری نیما و بهرهمندی از ظرفیت شعر شاعرانی که درک درستی از پیشنهاد نیما پیدا نموده بودند، طراحی کرده بود. این سیر تحول در کار شاعری قیصر هر چند در آغاز با توسعهی کیفی و کمی اندکی مواجه بود، اما در ادامه موفق به معرفی چهرهایی جـدید از شـعر امروز میشود که در نوع خود هم وامدار ادبیات پیش از انقلاب است و هم تاثیرگذاری انقلاب را در آن میتوان به روشنی دید. در این زمینه میتوان به نظر «محمود سنجری» اشاره کرد که: «حیات هر سنتی بسته به بازآفرینی آن است و شاعران بزرگ کلاسیک با بازشناخت و بازآفرینی سنن شعری به تداوم و پویایی آن سنت دست یازیدهاند. شعر کلاسیک فارسی و سنن آن پیوستگی بسیار با سنن فرهنگی اجتماعی جامعهی فارسی زبان در طی سدهها و سالها داشته است و اگر بپذیریم که این سنن فرهنگی اجتماعی در طی سدهی اخیر دستخوش تغییرات و تحولات شگرفی شده است، ناگزیر از پذیرش آنیم که سنن شعری کلاسیک را نیز به عنوان تابع سنن فرهنگی اجتماعی، تحول یافته و دگرگون بیابیم. در این جا نکتهای میماند و آن صداقت هنرمند است که ضامن حیات چنین سنتی در عصر فعلی صداقت شاعر است ، در غیر این صورت جز چهرهای رنگ باخته و نقابگون از سنن شعری کلاسیک چیزی باقی نمیماند. قیصر امینپور از نادر کسانی است که در عصر فعلی در تداوم سنت شاعران کلاسیک صداقت داشته است و این صداقت آثار غیر کلاسیک او را نیز شامل میشود»(سنجری،1384،ص15)
روند تکوینی شعر قیصر را میتوان به جهت تبیین بهتر موضوع و تعیین جدی شاخصههای این سیر تحولی به بخشهایی تقسیم نمود که از آن جمله میتوان به قالب، مضمون و زبان اشاره داشت و روند رو به تکوین این موضوعات منتخب را در شعر او جستجو کرد.
قالب (فرم) نمود بیرونی شعر است و اگر چه از میزان تعیینکنندگی کمتری نسبت به دیگر مختصات شعر برخوردار میباشد اما از شاخصههای تاثیرگذاری برخوردار است که میتواند در رسایی روند تحول و تکامل شعر قابل تأمل باشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و در همان سالهای نخست نوعی حساسیت و سرسختی نسبت به پذیرش جلوههای نوگرایی شعر ایجاد شده بود که این امر به خودی خود مانع از ادامهی روند منطقی و نوگرایی شعر پیش از انقلاب میشد. شاعران انقلابی با رجوع به پدیدههای سنتی شعر فارسی در حقیقت، واکنش خود را که ناشی از حساسیت نسبت به سنت بود ابراز نمودند. به کارگیری گسترده و رواج دوباره شکلهایی از شعر فارسی هم چون دوبیتی و رباعی و تثبیت پارهای دیگر از قالبها همچون غزل از مشخصههای این رجعت محسوب میشوند. هر چند میتوان میزان متفاوت استقبال مخاطبان عام و خاص شعر این دوره را ناشی از افراط و تفریطهای شاعران دانست اما باید پذیرفت که هر گونه تغییر و پذیرش آن علاوه بر ضرورت گذشت زمانی، نـیازمند استقبـال مخاطبــان نیز میباشد که این وضعیت در شعر پس از انقلاب با آشفتگی و سردرگمی شاعران روبرو گردید.
هر چند نمیتوان فرمی واحد را برای شعرهای دورههای آغازین قیصر در نظر گرفت اما اگر مجموعههای منتشرهی او را مبنای کار خود قرار دهیم باید به شعرهای دفتر «در کوچهی آفتاب» ارجاع دهیم که منحصراً به دو فرم کوتاه رباعی و دوبیتی سروده شده است. با نگاهی به مختصات ذاتی این دو فرم شعر فارسی که مولفههای کوتاهی شکل و ایجاز معنا از مهمترین جلوههای آن است، میتوان علل رویکرد قیصر را درک کرد.
قیصر نیز با برخورداری از حضور بلاواسطهی خود در انقلاب و سپس جنگ و درک شرایط زمانی، بیشتر آفرینشهای این دورهی خود را در این قالب سرود که این روند با توجه به نگاه نو و نیز چرخشهای زبانی او که متضمن مفاهیمی از قبیل حماسهسرایی، سوگسرایی، ستایش مفاهیم ارزشی انقلاب هم چون شهید، نبرد، چهرههای انقلابی و دیگر جنبههای اجتماعی بود باعث فراگیر شدن این دو شکل شعر فارسی و در حقیقت احیاء آن شد. باید گفت به طور کل نمودار به کارگیری قالب رباعی و دوبیتی تا اواسط دههی شصت سیری صعودی را نشان میدهد.
رباعی:
زین تیر که از صخره و آهن گذرد
وز رشتهی موی و چشم سوزن گذرد
چندان به تن دشمن خود زخم زنیم
تا آن که نسیم از تن دشمن گذرد (در کوچهی آفتاب/ص63)
دوبیتی:
شهیدان را به نوری ناب شوییم
درون چشمهی مهتاب شوییم
شهیدان همچو آب چشمه پاکند
شگفتا، آب را با آب شوییم؟ (همان/ص99)
در نهاد شاعری امینپور نوعی گرایش به کوتاهسرایی احساس میشود که در دو مجموعهی «گلها همه آفتابگردانند» و «آینههای ناگهان» و حتی «دستور زبان عشق» هم شواهد فراوان دارد و اساساً منحصر به رباعی و دوبیتی نیست بلکه نمونههای درخشانی در قالب نیمایی هم سروده است. گرایش به کوتاهسرایی، البته در کار شاعران استادی چون شاملو و شفیعی کدکنی هم پیش از قیصر دیده میشود. اکنون نمونههایی از رباعیها و دوبیتیهای تحولگرایانهی امینپور نقل میشود:
مبادا آسمان بی بال و بی پر
مبادا در زمین دیوار بی در
مبادا هیچ سقفی بی پرستو
مبادا هیچ بامی بی کبوتر(آینههای ناگهان/ص162)
و:
ماییم و ز درد و داغ گفتن با تو
داغیم ز گفتن و شنفتن با تو
تنها به اشارهی تو سبز است بهار
باغیم و اجازهی شکفتن با تو (همان/ ص158)
یا:
هر دم دردی از پی دردی ای سال!
با این تن ناتوان چه کردی ای سال؟
رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت
صد سال سیاه برنگردی ای سال! (گلها همه آفتابگردانند/ص129)
سیر رو به تعالی مفاهیم و درونمایههای شاعرانهی رباعیها و دوبیتیهای قیصر در دو دفتر پایانی شعر او بهتر میتوان دید:
با همهمهی مبهم باغی در باد
با طرح مهآلود کلاغی در باد
از دور صدای پای پاییز آمد
چون پچپچ خاموش چراغی در باد(همان/ ص85)
و یا:
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک، چکچک... چکار با پنجره داشت؟(دستور زبان عشق/ص90)
و در این دوبیتی:
خدایا یک نفس آواز! آواز!
دلم را زنده کن! اعجاز! اعجاز!
بیا بال و پر ما را بیاموز
به قدر یک قفس پرواز! پرواز!(همان/ ص91)
از دیگر سو قیصر به عنوان غزلسرایی نوگرا که در توسعهی ظرفیتهای شعر نیمایی در غزل تلاش داشته است، در مجموعههای خود بسامد بالایی از آفرینش غزل را به نمایش گذاشته است. غزل به عنوان فرمی که علیرغم همهی گذشتهی درخشان خود در ادبیات پیش از انقلاب در سالهای ظهور انقلاب و پس از آن دچار نوعی رکود و بی اقبالی گردیده بود، با رویکرد دوبارهی شاعران، به عنوان یکی از جدیترین فرمهای شعر انقلاب معرفی گردید.
با بررسی دفاتر شعر قیصر امینپور و کشف آمار بسامدی فرمهای شعر او میتوان به فراگیری شکل غزل در آفرینشهای او پی برد. قیصر، غزل را هوشمندانه و با مطالعهی پیشینهی معاصر آن تجربـه مینمود.
غزل پس از انقلاب اسلامی با پیش چشم داشتن تجربههای غزلسرایان دههی چهل و پنجاه با پذیـرش و حفـظ تازگی و نـوآوریهای پیشنهادی آنان، در اندیشه و محتوا دیگرگون شد و این مهمترین وجه تمایز غزل پس از انقلاب با پیش از آن است.غزل امینپور نیز حامل اندیشه و پیام تازهای است و شکل بیرونی آن نیز برخوردار از تفاوتهایی است از جمله: رعایت ارتباط بیتها در محور عمودی، استفاده از آهنگ زبان گفتار و برخورداری از مفاهیم و واژگان این حوزه. امینپور به فراخور زمان انقلاب و جنگ غزل عرفانی و حماسی را نیز در کارنامهی غزلسرایی خود ثبت کرده است.
در مجموعهی «تنفس صبح» تعدادی از غزلهای قیصر نمایندهی این وجهه از شعر اویند که اتفاقاً در چاپ های بعدی این مجموعه، شاعر نسبت به حذف بسیاری از این شعرها اقدام نمود که در نوع خود قابل بررسی است و از تغییر نگاه شاعر نسبت به روند غزلسرایی خویش حکایت دارد:
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید...(تنفس صبح/ص31)
و:
شب عبور شما را شهاب لازم نیست
که با حضور شما آفتاب لازم نیست
در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است
برای چیدن گل، انتخاب لازم نیست...(همان/ص27)
قیصر در مجموعهی آینههای ناگهان، هم چنان، فرم غزل را در کارنامهی کاری خود دارد و در این بین می توان علاوه بر شاخصههای کلاسیک، به طور شفاف، تاثیرگذاری شعر نو را در عرصهی غزل مشاهده کرد و به طور خاص میتوان تزریق نوعی اندیشهی پرسشگرانه در غزلهای این مجموعه و نگرشی انتقادی به محیط پیرامونی را مولفهی غزلهای آن دانست.
در حقیقت شاعر غزلهای «آینههای ناگهان» با تلاش در زیباتر جلوه دادن غزل به مدد هنجارشکنیهای زبانی و ایهام و استفاده از واژگان چند بعدی، رفتاری دیگر در غزل ابراز مینماید که در جذب مخاطبی که در پی شعری کمال یافته است موفق عمل میکند، اما این وصال به آسانی در غزل قیصر دست نمیدهد. هر چند قیصر از غزلسرایان مهم این سالها به حساب میآید، اما گاهی توان و جسارت و افق ابداع او در غزل، اسیر روحیهی تعادلگرای ادبیاش میشود. برای نمونه میتوان جسارت او را در این غزل مطالعه کرد:
ناودانها شرشر باران بیصبری است
آسمان بیحوصله، حجم هوا ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کولهباری مختصر لبریز بیصبری است
پشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است
و سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری است.»(آینه های ناگهان/ص157)
قیصر در ادامهی انتشار مجموعههای بعدیاش و به نسبت مجموعههای قبل تر خود توجهی جدیتر به غزل ابراز میکند که از آن جمله میتوان به افزایش آمار بسامدی غزلها و بلندی ابیات آنها اشاره نمود.
قیصر در دو مجموعهی اخیر خود رفتار محافظهکارانهتری در غزل از خود به نمایش میگذارد و در عین نوگرایی هم در بافت سخن، هم در دایرهی مضامین و هم در حیطهی فکری خود گرایش کاملاً محسوسی نسبت به سنت ابراز مینماید:
سورهی چشم خرابت حکم تحریم شراب
سفر تکوین نگاهت مژدهی اهل کتاب
روز و شب در چشم تو تصویر موعود من است
گرگ و میش از چشمهی چشم تو مینوشند آب...(گلها همه آفتابگردنند/ص81)
و یا در این غزل:
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمیدانم
حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمیدانم
حقیقت بود یا دور تسلسل، حلقهی زلفت؟
هزار و یک شب این افسانه میخوانم، نمیدانم...(همان/ص88)
و:
... با سوز سینه بر لب تفتیدهی عشق
آتش زدی تا دود آهت را ببوسد
دل آستین افشاند بر وهم دو عالم
تا آستان بارگاهت را ببوسد(همان/ص103)
یا در این غزل:
من سایهای از نیمهی پنهانی خویشم
تصویر هزار آینه حیرانی خویشم
صد بار پشیمانی و صد مرتبه توبه
هر بار پشیمان ز پشیمانی خویشم
عالم همه هر چند که زندان من و توست
از این همه آزادم و زندانی خویشم...(دستور زبان عشق/ص56)
نیز:
مانده از آن کاروانها و از آن چاووشها
شعلههای خفته در خاکستر خاموشها
کاروان در کاروان خورشید و خون چاووش خوان
راه روشن از طنین گامشان در گوشها...(همان/ص58)
غزلهایی که در آنها کمتر بهرهگیریهایی شاعرانه و مکاشفههایی هنرمندانه به چشم میخورد بیشتر برآمده از سواد و فرهنگ فرهیختگی شاعر است تا زاییدهی چشمههای هنریاش و همین روح خمودگی و خروج از تازگی و طراوت، تا حدودی غزل او را نافرجام گذاشته است. با نگاهی به واژگان و ترکیبهای پرکاربرد دو دفتر اخیر او میتوان روند استفاده ازمواد ومصالح سنتی غزل را در شعرش مطالعه کرد: نرگس، داغیاد، زلف، تسلسل، رخ، تفتیده، مژگان، ریا، عینالیقین، عنقا، سیمرغ، مست، جمال، سودا، گیسو، حلقه، هندو و واژگانی از این دست که ناگزیر ترکیباتی متناسب با خود را ایجاد مینمایند و در سنتیتر جلوه دادن چهرهی شعر قیصر، تاثیرگذارتر خود را به نمایش میگذارد.
دیگر قالبی که میتوان آن را مهمترین قالب مجموعههای شعر قیصرامینپور دانست: «قالب نیمایی و قالب سپید» است که بیش از نیمی از دفاتر او را دربرگرفته است. اتفاقاً قیصر با «شعری برای جنگ» که از معروفترین شعرهای جنگ است، نام خود را در دفتر شعر امروز ثبت میکند. او با سپری کردن دورهی مقدماتی کلاسیک در غزل و برخی فرمهای دیگر شعر کلاسیک، به آفرینش شعر نیمایی روی میآورد. «به اختصار باید گفت سنت شعری کلاسیک جایی از آیینهگی وجوه رنگارنگ و شهود مراتب گونهگون باز میماند که شاعر آن، توانایی بازآفرینی نداشته باشد.»(یوسفنیا،1381، ص61)
در چنین روزگاری قیصر، برخی تجربیات خود را در این فرم ارائه میدهد که هم توجه مخاطبان را به شعر او جلب مینماید و هم موجبات بازشناسی شکل نیمایی شعر را فراهم میکند. شکلی که میتواند در آن تجربیات کلاسیک خود را در آن بازنمایی نماید و تلفیقی از این دو شکل در هنجارهای زیباشناسی قدیم و جدید فراهم آورد. اگر چه قیصر آن چنان که باید خود را در چهارچوب انتظارات نیما و تئوری پردازان شعر نیمایی محدود نمینماید که میتوان این روحیه را محصول حضور جسارتآمیز خود نیما در شعر امروز و تاثیرگذاری او بر نوآمدگان شعر دانست.
«در شعر نوی نیمایی، قیصر، کمتر خواسته به مقصودی که نیما و پیروان درجهی اول او از آفرینش شعر نو داشتهاند تن در دهد. التزام سنتگرایانهی او به درونگرایی عمیق و ذاتی شعر نیما وقعی نمی نهد. چنان که میتوان در مواردی شعر نو او را کاملاً سنتی اما با عدم تساوی طولی مصاریع به شمار آورد. در واقع توازن و تقارن ذهنی شاعر آن چنان غالب است که وی را در هر صورتی مقید به رعایت اصولی از این تقارن و توازن در ظاهر شعر میسازد.»(زرقانی، 1386، ص59)
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن درآورم
«چامه و چکامه» نیستند
تا به «رشتهی سخن» در آورم
نعره نیستند
تا ز «نای جان» بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است(آینههای ناگهان/ص15)
و یا در این شعر:
چشمهای من
این جزیرهها که در تصرف غم است
این جزیرهها که از چهارسو محاصره است
در هوای گریههای نم نم است
گر چه گریههای گاه گاه من
آب میدهد درخت درد را
برق آه بی گناه من
ذوب میکند
سد صخرههای سخت درد را
فکر میکنم
عاقبت هجوم ناگهان عشق
فتح میکند
پایتخت درد را (همان/ص21)
قیصر دغدغههای جدی روزآمد خود را در این قالب به مخاطبان خود انتقال میدهد و قیصر شعرهای نیمایی، چهرهای کاملاً اجتماعی دارد و اندیشههای فلسفی و رویدادهای فکری خود را در این شکل سامان میبخشد. در شعرها]
منبع : پایگاه نقد شعر