دیشب صدای تو
چون نقره ای مذاب
تابیده بود
من گوش می سپردم و لبهای خامشم
حرفی نداشت
بگذاشتم که باد
بر زلف عابران پریشان گذر کند
باشد پیام تازه ای از دوست بشنوم