-
سیاه چاله / مرتضی دلاوری
دوشنبه 17 تیر 1398 15:33
مام راهها، به عشق ختم میشود تمام عشقها به راه... فقط پرندهبازها خیال میکنند: آنکه رفته باز میرسد
-
تقی رفعت و تئوری تجدد / محمدرضا راثی پور
دوشنبه 10 تیر 1398 15:27
یکی از فرازهای مهم تاریخ تطور ادبی، دورانهای گذار میباشد که در این مقاطع زمانی به مقتضای تغییرات ساختاری در مؤلفههای اجتماعی- سیاسی، سبکهای ادبی رایج دچار دگرگونی میشوند تا قدرت تطبیق و انتگراسیون مسائل مستحدثه را داشته باشند. این دگرگونیها بیش از آنکه جنبهی تئوریک به خود گرفته...
-
اسم رمــز / محمدعلی شاکری یکتا
جمعه 7 تیر 1398 13:53
دیشب کتاب می خواندم و صفحه صفحه صدایم را که با علامت پرسش خش می خورد بلند می کردم و در سیاهی صامت می چیدم . از برگ برگ کتابم حسی به رنگ آینه می تابید و فکرمی کردم معنای گریه ی شبانه ی ما را در متن بی سپیده ی شهری پر از دروج این کاتب لجوج چگونه نوشته است؟ * در لحظه ی درخشش نوری – شهاب سنگ قشنگی بود که چهره ی اثیری خود...
-
روایت عباس کیارستمی از مهدی حمیدی
جمعه 7 تیر 1398 13:50
. #عباس_کیارستمی در جوانی دیوان مهدی حمیدی شیرازی را حفظ میکند و سالها بعد به صورت کاملاً اتفاقی او را در لندن در بستر بیماری میبیند . خود او داستان را اینگونه روایت میکند : سالها بعد مثل کسانی که بعد از مدتی از اینکه خالکوبی کردهاند پشیمان میشوند من هم از اینکه یک دیوان شعر #هارد مغزم را پر کرده و هیچ جایی هم به...
-
دوباره خوانی مکبث /حامد ابراهیم پور
جمعه 7 تیر 1398 13:49
ده بار دیگر خواندن مکبث صدبار دیگر خواندن کوری از آخر میدان آزادی تا اول میدان جمهوری * ما زندگی کردیم و ترسیدیم در روزهای سرد پر تشویش در ایستگاه متروی سرسبز در ایستگاه متروی تجریش * ما عاشقی کردیم و جان دادیم در کوچه های شهر بی روزن در کافه های دُور دانشگاه در پله های سینما بهمن ... * ما زندگی کردیم و ترسیدیم ما...
-
نجوا / پل الوار/ بیژن الهی
جمعه 7 تیر 1398 13:48
کجایی تو مرا میبینی میشنوی مرا بجا میآری منِ زیباترینْ منِ تنها موجِ رودخانه را چون کمانچه برمیگیرم میگذارم بگذرند روزها میگذارم بگذرند ابرها زورقها ملالْ نزدِ من مردهست مرا تمام طنینهای کودکیْ گنجهای من با خنده در گلوست... پل الوار ترجمه: بیژن الهی #شعر @RKaaIV
-
خداپرست /بیژن نجدی
جمعه 7 تیر 1398 13:48
آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت باران را اگر که می بارد بر چتر آبی تو و چون تو نماز خوانده ای من خداپرست شده ام. بیژن نجدی #شعر @RKaaIV
-
سرود نخستین آرزو / فدریکو گارسیا لورکا / کمال محمودی
جمعه 7 تیر 1398 13:46
در سپیدهدمان نارس میخواستم یک قلب باشم. یک قلب. در غروب بالغ میخواستم یک شبخوان باشم. یک مرغ شبخوان. (روح، به رنگ نارنج میگراید. به رنگ عشق.) در سپیدهدمان شعف میخواستم خویشتن باشم. یک قلب. در منتهای غروب میخواستم صدای خود باشم. یک مرغ شبخوان. روح به رنگ نارنج میگراید به رنگ عشق. #شعر @RKaaIV
-
درباره نوآوری / محمد کاظم کاظمی
چهارشنبه 29 خرداد 1398 19:03
...ما نباید گمان بریم اگر یک چیزی خوب است، حتما زیادترش خوب تر خواهد بود. در بسیاری از امور ذوقی، این حد وسط است که خوب است نه کرانه ها. همان گونه که گوش انسان ها موج هایی با بسامدهایی خاص را تشخیص می دهد، ذهن او نیز در برابر میزان خاصی از نوآوری و خلاقیت حساسیت خوبی نشان می دهد. اگر می بینیم که شعرِِ فاقد نوآوری، ما...
-
شعرم سرنوشت من است/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 28 خرداد 1398 08:19
شعر ژاله اصفهانی برایش گرامی گوهری گرانقدر و ارجمند بود، این شعر همانطور که خودش سروده سرنوشت او ، معنای زندگی و گوهر هستی او بوده است. او قناری نبود که در چمن ترانه بخواند یا شعر لطیف عاشقانه سر دهد، او آتش بود، آتشفشان بود، سرود خشمناک عاصیان بود، او شاعر دوران دشوار عبور بود: من قناری نیستم تا در چمن خوانم ترانه...
-
نیما: کودکی، کودک، کودکانه/ مهدی عاطفراد
سهشنبه 28 خرداد 1398 08:14
کودکی نیما در بین چوپانان و نگهبانان گلههای اسب و گاو، و با چیزهای مربوط به زندگی کوچنشینی و حرکت در مسیر ییلاقوقشلاقها گذشت. او به این مقطع از زندگیاش چنین اشاره کرده: "زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخیبانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاققشلاق میکنند و شب بالای کوهها ساعات طولانی با هم به دور...
-
دمید کوکب تو آنگاه/مهدی عاطفراد
سهشنبه 28 خرداد 1398 08:06
سپهر قلب مرا کوکبت مزین ساخت چراغ چشم مرا چهرهی تو روشن ساخت نگاه دلبر و افسونگرت دلم را برد تمام هستی خود را به یک نگاهت باخت و در حضور تو من غرق شعر و شور شدم در آفتاب نگاه تو غرق نور شدم نجات یافتم از ظلمت از آن سیاهی بیانتهای تنهایی از آن حصار اسارت چه تنگ بود و نفسگیر! چه سخت قلب مرا میفشرد در چنگش! چقدر هم...
-
عواطف دروغین در شعر/ اسماعیل امینی
یکشنبه 26 خرداد 1398 20:46
تورا که دیده زخواب و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی اگر دیده باشید گاهی در مجادلات سیاسی ، خبر می رسد که در کشوری ده ها نفر کشته و صدها نفر مجروح شده اند. مجری اخبار این خبر را با همان لحن و آرامش می خواند که مثلا خبر قبولی صدها نفر را در آزمون دانشگاه ها اعلام می کند. انگار کشته شدن ده ها انسان و...
-
ساندویچ لاکان باسس ژیژیک یا خودکشى اندیشه در زبان / دکتر ناصر فکوهى/ انتشار شده در سایت انسان شناسى و فرهنگ
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:57
خواندن متنى که از آ ن چیزى نمى فهمید چه لذتى دارد؟ آیا خواندن متنی که چیزی از آن نمی فهمید، ترجیحا یک متن فلسفی، به شما لذتی خلسه وار می دهد؟ آیا دوست دارید حرف هایی بزنید که نه خود ، نه دیگران چیزی از آن نفهمند، و در عین حال باوری عمیق بدان داشته باشید که این «شما» و «آنها» هستید که «چیزی» نمی فهمید، اما گفتار و متن...
-
نکته ها/دعوت به تماشای دوزخ گزیده و ترجمهٔ عبدالله کوثری
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:56
«معتقدم اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی، چیزی از آن در وجود تو میماند، در وجدان تو، در شخصیت تو میماند و از راههای مختلف به تو کمک میکند. به نظر من این فکر حساسیت آدم و تخیل او را تقویت میکند و نوعی حس انتقاد نسبت به جهانی که در آن زندگی میکند به وجود میآورد. این گریزناپذیر است، اگر مدتی در جامعهای کامل و...
-
تحقیقی مختصر و مفید در ادبیات قبرستان! / راشدانصاری(خالوراشد)
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:54
این روزها به جای رفتن به دشت و کوه و دامن طبیعت ، بیشتر وقت خود را در قبرستان می گذرانم. آن هم در فصل دل انگیز بهار ! (البته به جز من شاعر دیگری نیز در زمان قدیم به قبرستان رفته است. آن جا که می گوید:"به قبرستان گذر کردم کم و بیش..." بگذریم.) هنوز از تشییع جنازه دوستی برنگشته ام که باید برای خاکسپاری و یا...
-
سنگها / خلیل جوادی
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:53
آیینه سر بدزد که کورند سنگها فرسنگها ز عاطفه دورند سنگها تا آبها دوباره بیفتد از آسیاب این روزها چقدر صبورند سنگها آیینه چون شکست به تکثیر می رسد بیهوده در تدارک گورند سنگها باید قدم گذاشت ولیکن به احتیاط کز دیر باز سّد عبورند سنگها این است حرف تیشه ی آتش زبان که گفت مثل همیشه تابع زورند سنگها از سنگ جز سقوط توقع نمی...
-
بنجل / علی گل گلاب
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:51
#علی_گل_گلاب : شما که هر روز شیر می خوری آیا در خانه گاو نگهداری می کنی؟ شما که برای شفافیت پوستت هر روز ماسک پوست خیار می زنی خیار پرورش می دهی؟ شما که هر روز برای افزایش نور دیدگانت آب هویچ میخوری مزرعه هویچ داری؟ معلوم است که نه. می روی به قدر نیازت می خری. تازه و متنوع. شعر هم همین است، دوست من. وقتی عاشق شدی نیاز...
-
آثار میله ها/ حسین کرد علی
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:47
روز و شب توی باد می رقصم شاخه هایم پر از قناری هاست دلم اما شکسته از خنجر کمرم لوح یادگاری هاست روز و شب مثل اسب می چرخم در مداری میان"نقش جهان" دست و پایم به اصفهان نعل است گردنم زیر یوغ گاری هاست روز و شب مثل اسب می چرخم در مداری میان تنهایی تا نوازش کنند یالم را گرده ام زخمی از سواری هاست سال ها مثل مرغ...
-
بیکار /مریم صابری
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:47
در خانه ی ما غصه و غم بسیار است هر کس پی نان دویده حالش زار است در شهر هم اوضاع کمی پیچیده ست از هر دو نفر, هر دونفر بیکار است! #مریم صابری #رباعی
-
رگبار / محمد علی شاکری یکتا
یکشنبه 26 خرداد 1398 09:45
با من سخن بگو این چتر کهنه را می بندم رگبار واژه های ترا گوش می کنم
-
ماهی سرخ / سمیه جلالی
جمعه 24 خرداد 1398 19:50
ماهی سرخ در بغلم فکر جنگل است! این را که گفت/ با هیجان شیشه را شکست افتاد توی حوض/شُلُپ/ماهِ واژگون! یک گربه با دو بال لبِ پنجره نشست خیره به تخت خواب شد و گیجی اتاق یک لحظه گیج خورد و دو تا تیله هاشو بست " ماهی به فکر جنگل و گربه پیاده بود " که خواب دیده بودم و رویای نا تمام رویای پشت پنجره / دنیای گربه ها...
-
همسرایی / محمد جلیل مظفری
جمعه 24 خرداد 1398 19:30
امروز فرصتی دست داد تا در خدمت دو شاعر بزرگوار جناب آقای #دکتر_محمدرضا_راثیپور و عزیز دلم، #امیر_دادویی باشم، شعر خواندیم و از شعر گفتیم، چای خوردیم و بالاخره عکسی به یادگار گرفتیم. این همسرایی حدود سه سال پیش اتفاق افتاد که البته طبق معمول همیشگی چراغش را دکتر راثی پور عزیز روشن می کرد، و امیر دلها هم که یک پای...
-
نامه / سعید سلطانی طارمی
جمعه 24 خرداد 1398 14:44
خوبی؟ این روزها چگونه می گذرد؟ با این هوا که لحظه به لحظه هوای آن تغییر می کند با کوچه ای که از تن خود می ترسد و ملتی که توی سرش یک اسم با زلف های سبز و نگاهی سبز از اضطراب جنگ به خود می لرزد اسمی که اسم اعظم خوشبختی ست و در دهان عابران خیابان ها در پرده های زمزمه تکرار می شود. حالت خوش است؟ این روزها چطور می گذرد؟...
-
حصر وراثت / محمد رضا راثی پور
جمعه 24 خرداد 1398 14:39
میدان بی تماشا بی هیچ شور و هلهله ارابه های کاغذی روزنامه ها با واژه های هر چه دروغش درشت تر می تازند در این مجادلات نفسگیر در این مبادلات تجاری تا باد از کجا بوزد بازنده آنکه لاف و گزافش کم ! هر واژه یک گلادیاتور اما کوپال و یال و هیکل و قدش تصنعی بی هیچ شور و هلهله این پیکار در ویترین دکه رقم می خورد ولی معدود رهگذر...
-
شهاب مقربین
شنبه 18 خرداد 1398 20:43
شهاب مقربین، شانزدهم خرداد 1333 خورشیدی در اصفهان زاده شد. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در اصفهان، به تهران رفت و در دانشگاه صنعتی شریف در رشتهی مهندسی شیمی به تحصیل پرداخت، اما پس از چندی آن را نیمه تمام رها کرد. او یکی از مؤسسان و گردانندگان «مؤسسه ی انتشاراتی آهنگ دیگر» است که از سال 1381 خورشیدی آغاز به...
-
آبرو / مرتضی دلاوری
شنبه 18 خرداد 1398 15:44
ای عشق تیشه را بگذار و بلند شو این آبروی ماست که فرهاد می برد
-
آبادی / آرزو نوری
شنبه 18 خرداد 1398 15:23
ویرانه ام با خنده های تو آباد می شوم
-
داغ لعنت خورده/ اقبال مظفری
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 07:32
برای نریمان سالاری در این باغی که از دلمردگی رو در خزانی جاودانی داشت در این گلشن که روز و روزگارش، برگ و بارش آفت ِ باد ِ خزانی داشت در این سرحد ویرانی که شاید از سواد ِشوم ِ او روزی سواری یا چه می دانم به غیرت رهگذاری بگذرد سر در هوای شهرو آبادی چه نارس چیدمت ای داغ ِ لعنت خوردۀ رؤیای آزادی. ولی ای گلبن ِ سرخ ردا...
-
شبی که .../ یانیس ریتسوس
شنبه 28 اردیبهشت 1398 15:22
یانیس ریتسوس این جا درست در میانِ تشویشِ اتاق در تنگاتنگ کتابهای غبار گرفته و چهرههای فرتوت بر بوم، در پستوی آری و خیرِ هزاران سایه، نواری از نور کشیده شده است همینجا بود که آن شب تو عریان بودی