.

.

قصه / محسن صلاحی راد

قصه‌ست انگاری

هی ساختند و ساختیم و سوختند و سوختیم

از قلب‌ها جز تیرگی آخر چه می‌ماند

با این همه گفتیم ما آیینه‌دارانیم


هرگز همیشه حالِ ما خوش نیست

آنان که می‌آیند... می‌آید کسی اصلاً؟

هرچه، ولی از ما گذشته نیک‌پنداری




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد