قصهست انگاری
هی ساختند و ساختیم و سوختند و سوختیم
از قلبها جز تیرگی آخر چه میماند
با این همه گفتیم ما آیینهدارانیم
هرگز همیشه حالِ ما خوش نیست
آنان که میآیند... میآید کسی اصلاً؟
هرچه، ولی از ما گذشته نیکپنداری