.

.

مناسبتی / محمد رضا راثی پور



یک روز زخمهای دل ما که سالهاست

 -از تازیانه های خشایارشا بر آب 

یا باغ باژگونه مزدک

تا پاره پاره کردن مرسوله نبی -

زیر دروغ و ظلم و خیانت گداخته ست

سرباز می کند:


روزی که هر دهان

آتشفشان خشم مذابیست

روزی که دست خالی

زنجیر می درد

و ماشه تفنگ از انگشت 

فرمان نمی برد


روزی که تاج و مسند و دستار

هیزم شوند نایره  انتقام را

روزی که هر مجسمه چارراهها

آماج می شود لگد خاص و عام را 


آنگاه در شمایل یک قدیس

خودکامه ای جدید بیاید

فرقی نمی کند چه کرامات داشته ست

یا در کویر خاطره ما

از چشم یا که از سر و دست مخالفین

گلدسته کاشته ست

فردا مورخان وثیق و امین

مشاطگان سار قناری کن

در وصف آن فقید

ناگفته ای نهان ننمایند

هر مرد باره را که نیارد تمیز داد

کاه از جو و الاغ از استر

با جوهر گزاف  بیآرایند

هر سفله را که چشم پسر کور می کند

با قیچی دروغ بپیرایند


و چرخه تسلسل و تکرار

چرخد به آن نمط که سزاوار!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد