.

.

چشم اندازی بر فعالیتهای دکتر رضا براهنی در حیطه نقد ادبی / محمد رضا راثی پور

یکی از شاخص ترین چهره های نقد ادبی که  به درستی نقش هدایت کننده و سمت و سو دهنده به جریانهای ادبی معاصر را ایفا می کرد مرحوم براهنی بود. حجم نوشته ها و وسعت دانش ادبی و احاطه ایشان به نظریه ها و تئوری های ادبی طراز کار ایشان را در مقایسه با دیگر منتقدان بسیار بالاتر می برد چنانکه اگر کسی بخواهد در زمینه نقد ادبی و جریانهای شعر نو مطالعه کند ناگزیر از مراجعه به آثار ایشان است.در این مقال کوتاه خواسته ایم چشم اندازی به فعالیتهای این منتقد شهیر داشته باشیم و برای اینکه انسجام کلام حفظ شود به چهار مولفه می پردازیم.

الف : روش و شیوه نقد  و مبانی تئوریک براهنی

ب: تغییر دیدگاههای براهنی در گذر زمان

ج: بازخورد و تاثیر نقدهای براهنی در شاعران هم دوره خود

د: نگاهی به کارگاههای شعر دکتر براهنی


الف : روش و شیوه نقد  و مبانی تئوریک براهنی


اگر نگاهی اجمالی به نوشته های منتقدان ادبی هم عصر براهنی داشته باشیم در می یابیم که دستمایه کار بیشتر آنها اطلاعات و محفوظات ذهنی و ذوق خلاقه هنریست بویژه در کار کسانی چون محمد حقوقی که برای خودش شاعری صاحب سبک بود.با همه جذابیتهایی که این نقد دارد چون ظرفیتهای محدودی دارد به مرور زمان تکراری و یکنواخت می شود و از سطح ذوقی و بازیهای کلامی فراتر نمی رود.به همین دلیل بود که محمد حقوقی نتوانست کتابهای متعددی در زمینه نقد به رشته تحریر در آورد چون چند کتابی هم نوشته بود تکرار مکررات بود .چنانکه عبدالعلی دستغیب و محمود کیانوش  و یدالله رویایی هم نتوانستند .

بر عکس رضا براهنی سوای گرایشهای چپی که داشت و آن را در نقدهای اولیه اش در کتاب طلا در مس و کیمیا و خاک بازتاب داده است چون پایان نامه اش در مورد ادبیات تطبیفی بود در نقدهای اولیه اش از مولفه های نقد تطبیقی و ساختار گرایی استفاده می کرد.

ادبیات تطبیقی یا Comparative literature که گاهی به آن «ادبیات همگانی» نیز گفته می شود، علمی است اساساً فرانسوی و به زبان ساده عبارت است از: «مطالعه و بررسی مقایسه ای آثاری که برخاسته از زمینه های فرهنگی گوناگونند.»

ادبیات تطبیقی  ادبیات دو کشور یا چند کشور را با هم مقایسه می کند  و  تنها مجموعه ای از متون نیست، بلکه چشم اندازی است از بررسی و تحقیق درباره هر چیزی که بتوان گفت ادبیات است و کشف ارتباط آن با دیگر عناصر تشکیل دهنده یک فرهنگ. ملت ها از ادبیات یکدیگر الهام می گیرند. ادبیات روز به روز در حال جهانی تر شدن است.

کتاب طلا در مس که تجدید چاپ شد و در متن و لحنش بازبینی هایی صورت گرفت مهمترین اثر براهنی بود که نظریاتی بدون تعارف و صریح در مورد آثار شاعران معاصر ابراز کرد و بدلیل صداقت و آمیختگی کمتر با حب و بغض جایگاه براهنی را به عنوان منتقدی بی بدیل تثبیت کرد.جدیت و صراحت دو ویژگی نقدهای براهنی بودند.براهنی با الگو قرار دادن کارهای نیما و احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث

سعی داشت کارهای دیگر شاعران را بر این مبنا و بر حسب رعایت قواعد پیشنهادی نیما سبک سنگین کند لذا نسبت به نقدهای منتقدین همدوره اش بی طرفانه تر بود و مدعایش به همین دلیل قابل رد کردن نبود 

حکایت نقد ادبی در شعر معاصر حکایتیست پر آب چشم که تکرار آن جز ایجاد ملال و افسوس بر استعداد های به هدر رفته در اثر راهنمایی های نادرست بهره ای عایدمان نمی کند.فضای شعر نو فضای مسمومی بود که به اعتراف دست اندرکارانش با به اعتیاد کشاندن جوانان مستعد و مشتاق و آلوده کردن آنها به بی ادبی و بی اخلاقی و بی بند و باری مجال پر و بال گرفتن و از پیله در آمدن را از آنها می گرفت مرحوم سپانلو در این زمینه حرفها دارد از جوانانی که در چنبر فریب نصرت رحمانی گیر می افتادند و یک ماه بعد آن جوانان ترگل و ورگل چروکیده و دود زده در مزبله های شهر نای حرکت کردن نداشتند.براهنی تابو شکنی بود که تا حد توان کوشید از بت شدن و دور از دست شدن پیشکسوتان جلو گیری کند ولی چه چاره که یک نفر بود .

نخبگان و روشنفکران و صاحبان هنر بهر حال ریشه در همین آب و خاک دارند و به تعبیر فروغ فرخزاد گیاهی که در مرداب می روید گلهای معطر نخواهد نخواهد داشت.بسیاری از ناکامی ها و شکستها و نیز بی مهریهای زمانه و ابنای زمانه در روحیه شکننده آنان اثر سوئی گذاشته و ذهنیتی شکاک و منفی و از زمین و زمان طلبکار در آنها آفریده بود که در آیینه خود شیفتگی شان جز قامت ناساز خود را نمی دیدند و برای دیگران محلی از اعراب قایل نبودند.به تعبیری دیگر هرکدام دیکتاتوری کوچک بودند.براهنی بدلیل شخصیت بی ریا و صریحی که داشت این انحصار طلبی را بر نمی تافت.به همین خاطر با اشاره به موخره نخوت آمیزی که اخوان ثالث در کتاب از این اوستا نوشته بود و خود را تنها ادامه دهنده راه نیما و طلیعه نو آوری در شعر دانسته بود به او تذکر داد که آن زمان که تو سیاه مشق می نوشتی نادرپور هم بود و اسماعیل شاهرودی و احمد شاملو و با آوردن نمونه ای از شعرهای آن که در همان مقطع زمانی مورد اشاره سروده شده بود ضعف و ناپختگی و نادرستی ادعایش را ثابت کرده بود

پشتوانه مطالعات و محفوظات او در مورد نظریات ادبی و آرای منتقدان معروف جهان تنوعی به زبان نقد او داده بود که در منتقدان هم دوره اش دیده نمی شد و همین او را شخصیتی فراموش ناپذیر و حذف نشدنی از صفحه شعر معاصر کرده بود.او در بررسی اثر می کوشید نوعی همذات پنداری با شاعر داشته باشد و از زاویه دید او به مضمون نگاه کند تا نگاه منصفانه و جامعتری به شعر او داشته باشد.در کتاب طلا در مس وقتی می خواهد در مورد کتاب پویه فریدون توللی قضاوت کند با توجه به فضای اروتیک غالب بر این کتاب گریزی به ایام بلوغ و جوانیش می زند که چقدر وقت سر می کردند آن ایام تا پشت دیوار دالانی قایم شوند و پیچ تاب اندام زنی را زیر چادر حین راه  را از پشت سر ببینند و پس از آن از شعر های اشباع شده از اشاره های جنسی توللی مثال می آورد و به کارش مهر بطلان می زند:

از زیر میزم پای بر پایت فشردم

یعنی کنم در راه عشقت پا فشاری


ب: تغییر دیدگاههای براهنی در گذر زمان


براهنی از دهه هفتاد به بعد در دیدگاههایش تغییر داد و رویکرد خود را در تایید و تعریف دیدگاههای نیما عوض کرد.شعر نیمایی را کنار گذاشت و معتقد شد که باید از این محدودیت تک وزنی رها شویم و موسیقی را در انتخاب کلمات متناسب و چند وزنی بجوییم.از حیث مشرب و آبشخور تفکر چپ نیز از بسیاری از مواضعش در تاریخ مذکر عدول کرد.این تغییر موضع فی نفسه نه برای او حسن محسوب می شد نه عیب اما از این لحاظ که متظاهرانه و از سر رنگ عوض کردن و جوان نمایی نبود و صادقانه بود قابل احترام بود.هرچند در شعرهای جدیدش نتوانست تئوری های ادعایی اش را پیاده کند و همان چند مخاطب معدودش را نیز معدود تر کرد.

رویکرد شعری براهنی از ابتدای شاعری تا کتاب هنوز منتشر نشده "از پس باده‌پیمایی با اژدها در تموز" همواره دست‌خوش تغییر و دگرگونی بوده است و این طیف می‌تواند نشان دهنده تلاطمات، تغییرات و چرخش‌های زیباشناختی براهنی در عرصه شعر باشد. براهنی در سال 1365، گفته بود: "من از زبان‌های موجود در شعر فارسی خسته شده‌ام. دیگر زمانه شعر گفتن به صورت نیمایی به سر آمده است. شعر گفتن به صورت شاملو هم زمانه‌اش سر آمده است. شعر فارسی باید جهت دیگری پیدا بکند." (حریری، 1365: 120ـ119) اما این حرف‌ها در بحبوبه نوشتن شعر "اسماعیل" است و هنوز براهنی به زبان بیانگرا در شعر باور دارد. خستگی براهنی از زبان نیمایی و شاملویی در شعر فارسی، موقع گفتن این حرف‌ها با خستگی بعدی او از همین زبان‌ها موقع نوشتن "چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم"، فرق دارد. پس در این نوشته با براهنی "خطاب به پروانه‌ها" و بعد از آن کار داریم و از منظر زمانی او را براهنی متاخر می‌نامیم.

زبان در براهنی متاخر، اهمیتی بنیادین دارد و کار شاعر بیان خود این اهمیت است: "وظیفه شاعر بیان خود زبان بوده است. نیما زبان را به صورت خاصی بیان کرده، شاملو آن را به صورت دیگری بیان می‌کند و ما به دنبال بیان آن، به صورت دیگری هستیم." براهنی می‌گوید نیما "به‌رغم مساعی فراوانش در آوردن زبان جدید، بیشتر در شعر از طریق جانشین‌سازی استعاری و نمادی عمل کرده است تا جابه‌جاسازی پرتابی." (براهنی، 1374 الف: 140 ) و جابه‌جاسازی پرتابی را چنین توضیح می‌دهد: "شاعر باید یک حوزه خلاقه را از جا بکند و در حوزه‌های دیگر، از طریق به هم زدن قوانین جمله خطی، زمان خطی، مکان خطی، آن را در حال جابه‌جا شدن، زمان به زمان شدن، فضا به فضا شدن، به صورت پرتابی بروز دهد." (همان) در موخره روش این کار را چنین بیان می‌کند: "چگونه شعر از طریق جابه‌جاسازی به وجود می‌آید. برای این کار لازم است، وظایف آحاد دستوری جمله، جابه جا شوند." (همان: 188 ) سپس یک سطر از شعرهای خود را به عنوان مثال می‌آورد: اسبی شبیه سبز که از یک ستاره به آن سرسرا سکوت سرازیر ساز (همان) و می‌گوید: "تنها در یک شعر می‌تواند یک اسم شبیه یک صفت از یک فضای ذهنی دیگری بشود" (همان)

پیشنهادهای براهنی تقریبا همزمان و پیشتر از او توسط شعرهای گفتاری امثال شمس لنگرودی و باباچاهی و سید علی صالحی مطرح شده بود و در آن آشفته بازار ادبی چنین می نمود که هرکه زبانش مغلق تر و نامفهوم تر و غیر ادبی تر باشد برنده تر است لذا در جایی که بیشتر از خواننده شعر شاعر وجود داشت و بیشتر از شاعر منتقد شعر این تغییر دیدگاه نه تنها بازتاب مناسبی نیافت بلکه انتقاد بسیاری بویژه حلقه محافظه کار را نیز بر انگیخت.

از نظر "فریمن" نقد ادبی شامل استدلال های قیاسی است که این استدلال مبنای شکل گیری استعاره است.استعاره در نهایت به مفهوم نگاشت می رسد.در پیشنهادهای اخیر براهنی نوعی معنا و مفهوم گریزی و پرهیز از ساده و صریح گویی مستتر بود که به مثابه اسبی چموش تن به لگام نقد خود آگاهانه نمی داد چون از ضمیر ناخود آگاه شاعر مایه می گرفت.در فرضیه زبانیت براهنی معتقدست که زبان شعرش باید با زبان گفتار طبیعی فرق داشته باشد چون در اثر غلیان احساسات نظم زبان طبیعی را بر نمی تابد و بریده بریده و هیجانیست.مثل حرف زدن کسی که شکنجه شده.لذا این حرف زدن رنجهایش را منعکس می کند.


ج: بازخورد و تاثیر نقدهای براهنی در شاعران هم دوره خود


براهنی در مورد تاثیرش بر شعر معاصر فارسی بسیار واقع بینست و دچار اغراق و خود بزرگ بینی نمی شود. در همان کتاب طلا در مس در در آخر های کتاب مصاحبه ای دارد که وقتی می پرسند چقدر نقدهای تو در زمینه بهبود و ارتقای شعر معاصر نقش دارد نظر جالبی دارد و می گوید نقش منتقد ایجاد دیدگاه در شاعر نیست بلکه اصلاح دیدگاهست.و از نادر پور مثال می آورد که وقتی به خاطر سرودن شعرهای صرفا شخصی و اروتیک به روی برگرداندن از جامعه و دردهای آن محکوم شد رویکردش را عوض کرد و در کتاب از آسمان تا ریسمان شعرهایی با مضامین اجتماعی سرود.

در جامعه تک صدایی ایران که منشهای خود برتر بینی و نارسیسیسم بطور  سنتی از خودکامگان راس هرم جامعه در اذهان هنرمندان و شعرا تسری یافته بود هیچ انتقادی ولو جزئی در حکم نفی شاعر و اهانت به حریم خلافیت شعری او تلقی می شد.لذا نقدهای بی پیرایه و بی تعارف براهنی نه تنها تحمل نمی شد بلکه به بدترین شکل جواب داده می شد.واکنشها به نقد براهنی در قشر شاعران با شدت و ضعفهایی یکسان بود.نخست عنوان کردن این سخن غلط که منتقد شاعر ناموفقیست که عقده شکستها را بر آثار شاعران موفق خالی می کند و کوهنورد حقیریست که با رسیدن به قله کوهی عظیم می پندارد که از آن کوه بلند تر است.شاید همین امر باعث شد که شعرهایش که در مجموعه آهوان و باغ نسبت به شعرهای هم دوره ای هایش با همه قوتهایی که داشت نا دیده گرفته شود.

برخوردهای شاعران هم عصر براهنی با او قابل دفاع نبود.هم  به شعرهایش با خونسردی خشونت باری بی توجهی شد و حتی یکبار در یکی از کافه هایی که پاتوق روشنفکران بود توسط نصرت رحمانی کار به  درگیری فیزیکی کشید. زبان تند و گزنده براهنی بازتاب رفتارهایی بود که با او می شد.اگر در نقد آثار م. آزاد می دیدید که پس از کلی تعریف و تمجید براهنی عنوان می کرد که جثه حقیر شعر م.آزاد توانایی حمل مفاهیم سنگین را ندارد و اگر براهنی عنوان می کرد که به خاطر دوستی سیروس طاهباز همیشه اصلی رعایت شده که بلافاصله پس از نام اخوان و شاملو نام م. آزاد بیاید باز تاب نظریاتی بود که م. آزاد به غلط در مورد براهنی و شعرهایش ابراز کرده بود.

این مطلب را از یکی از منابع موثق شنیده ام که مدیر انتشاراتی که طلا در مس را چاپ کرده بود می گفت در زمان چاپ دوم مدتها منتظر اصلاحهای جزئی براهنی در کتابش شدیم گویا ایشان یک مدت طولانی کتاب را در چاپخانه به عنوان اصلاح نگاه داشته بود و مترصد بود هر شاعری در مورد او چه گفته بود تا متن مربوط به آن شاعر را متناسب با نظرش تغییر دهد.

هرچند ممکن است عده ای نگارنده را به دفاع بی مورد از براهنی متهم کنند ولی مشکل اینجاست که ما نقد منصفانه ای تا زمان براهنی نداشتیم.برای مثال به نظر اخوان ثالث در مورد کارهای مهدی حمیدی در حریم سایه های سبز رجوع کنید که خشک و تر را با هم می سوزاند یا نظر م. آزاد و سپانلو در مورد شفیعی کدکنی که سرتاپا تخریب است تا نقد اصولی.به قول ناصر خسرو

ای بخرد با جهان مکن ستد و داد

کو بستاند زتو کلند به سوزن

برخی نیز برای جواب دادن به براهنی متوسل به طنز شدند منجمله مرحوم عمران صلاحی :

روزی خدا به سعدیِ شیرین کلام گفت :

ای آنکه در سپهرِ ادب مهر روشنی !

آیا تو مایلی که شوی زنده و زِ نو

در سرزمین شعر شکرها پراکنی ؟

سعدی به پای خالقش افتاد و گفت : نه

بگذار یابم از دَمِ آفات ایمنی

ترسم اگر عیان شوم و نغمه سر کنم ،

گردم دچار حمله ی دکتر براهنی !

احمد شاملو نیز در مصاحبه ای با نشریه فیلم که البته اصلا ربطی به ادبیات نداشت و مربوط به فعالیت شاملو در حیطه فیلم نامه نویسی بود و مقارن با چاپ منظومه اسماعیل براهنی بود می گوید فرق سینما با شعر اینست که شما وقتی به سینما بروید چون پول بلیط داده اید مجبورید فیلم بد را تا آخر ببینید.مثل فیلم موبی دیک اما شعر فرق می کند.می توانید شعر رت نخرید و نخوانید.مثل همین منظومه اسماعیل براهنی چون من به شخصه قایل به خودآزاری نیستم


د: نگاهی به کارگاههای شعر دکتر براهنی


سالها پیش دیداری داشتم با یکی از دوستان قدیمی که شاگرد دکتر براهنی بود و ایشان را فقط با عنوان استاد خطاب می کرد.گفتند ایشان کلاسهایی با عنوان کارگاه شعر و کارگاه داستان دایر کرده است که مشتریان فراوانی دارد.چون شعر برایم مهمتر بود از جزئیات کلاس پرسیدم و گفتند استفاده از جریان سیال ذهن.به این صورت که در اطاق ساعتی با کاغذی سپید می نشینی و کلمات را بطور تصادفی می نویسی :مثلا میز صندل لیوان نعلبکی چایی پنجره بهار سکوت و پرنده.

بالاخره از بین کلمات چیزی در ذهنت جوانه می زند و مطلع شعری می شود

البته مطلع شدم ، پژمان سلطانی (از افراد شرکت‌کننده و فعال این کارگاه‌ها) ، کتابی در دست تحریر دارد که جزییات و پایه های اصولی این کارگاه را روایت می‌کند.به عقیده ایشان  در آن دوره موج ادبی بسیار خوبی شکل گرفت که پایه‌های اصلی آن در این کارگاه‌ها بود و از آنجاییکه هیچ مکتوب و مستندی در مورد محتوا ، شاگردان و مطالب کارگاه‌ها تا به امروز منتشر نشده است و اینکه بخش‌هایی پراکنده به گوش نسل امروز و ادبیاتی رسیده و آن‌ها را مشتاق تر به دانستن کلاس‌ها و محتوای دروس و بحث می‌کند ، لازم دیده به عنوان کسی که لمس هر لحظه از کلاس‌ها برایش درسی مکتوب بوده، مطالب و مصاحبه ها و رئوس را در کتابی جمع آوری کرده و ارائه دهد.استنباط و نظر شخصی بنده حقیر اینست که برگذاری چنین کلاس هایی با توجه به اینکه مبانی و اصول شعر را یاد می دهد و نو آموز را با بسیاری شیوه ها و ابزارکارها آشنا می کند فی نفسه خوبست به شرط اینکه استقلال زبان و خلاقیتی در کار باشد وگرنه منجر به تولید انبوه ایزومرهای بی شکلی می شود که نه فردیتی دارند و حس و حالی.

هیچ کدام از دانش آموختگان این کلاسها نمی توانند سطور درخشانی چون 

من آن جهنمم که شما رنجهاش را

در خوابهایتان

تکرار می کنید

را بیافریند.اصولا اگر خلاقیت و استقلال زبانی نباشد حادثه ای با کنارهم گذاشتن تصادفی کلمات رخ نخواهد داد

در کتاب عطا و لقای اخوان ثالث که توسط استاد شفیعی کدکنی نوشته شده است شفیعی کدکنی به تعبیر زیبایی از اخوان اشاره می کند.یعنی آنجا که شفیعی از اخوان می پرسد که تفاوتهایی با احمد شاملو دارد و او می گوید که شاملو تالی فاسد زیاد دارد.

بحث در مورد تالی فاسد است یعنی پیروانی جزم اندیش و انعطاف ناپذیر که در همان معلوماتی که داشتند متوقف می شوند و نمی خواهند از مرحله تعلیمات استاد فراتر بروند.اینها محصولات مشابه و انبوهی تولید می کنند که عرصه را برای رشد نمونه خلاق و نو آور تنگ می کنند و لذا خواه ناخواه موجبات ابتذال یک سبک را فراهم می آورند.اگر براهنی چنین رویه ای داشت قطعا تجدید نظر نمی کرد و دیدگاههایش را تغییر نمی داد.چنانکه اسماعیل خویی هم در گذشته نماند و سعی کرد راه نویی در پیش گیرد.مهم نفس نوجویی و نو آوری است که نشان می دهد ذهن کمال طلب از تک و تا نیفتاده است.

.


 

کارگاه ادبی رضا براهنی
نرم افزار موبایل ایلنا
468
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد