.

.

چطور شعر سپید را از نثر و دلنوشته تشخیص دهیم ؟ / تارا نگار


همه به خوبی می‌دانیم که از دیرباز تعریف شعر با موزون و مقفا بودنش صورت می‌گرفت .هرچند منطقیون بهره گیری از تخییل را شعر می‌نامیدند اما ادبا قائل به موزون و مقفا بودن بودند تا اینکه نیما یوشیج آمد و با شکستن افاعیل عروضی به شعر فارسی تنوع و تازگی بخشید گرچه کماکان وزن و قافیه در این نوع شعر وجود داشت. در ادامه راهی که نیما در پیش‌گرفت؛ شاملو وزن را هم از شعر فارسی گرفت تا شعر به آزادی بیشتری در  زمینه‌های ادبی دست یابد.

پس برداشته شدن قید وزن تفاوت اصلی شعر سپید با سایر قالبهای شعری است اما برای اینکه بتوانیم تفاوت آن با نثر و دلنوشته را بگوییم باید تعاریفی از هر کدام بدانیم .


نثر چیست؟


از دیرباز معمولاً هر کلام بدون وزن و قافیه (در مقابل‌ شعر) را نثر می‌گفتند ‌. 

در سبک‌شناسی بهار بنیاد نویسندگی بر سادگی و روانی لفظ است؛ مگر جایی‌که نویسنده قصد اظهار ذوق و هنر و یا شگفتانگی مخاطب را داشته باشد .نثر در توضیح و تبیین واقعیات و  بیان نظرات و اندیشه‌ها کاربرد دارد و می‌توان گفت: نثر، کلامی است به شکل مکتوب ،  ساده، به هم پیوسته  بر اساس قواعد دستور زبان و هدفش انتقال فکر و اندیشه به شکل طبیعی خود است بر خلاف شعر که ما از نظم طبیعی زبان خارج می‌شویم .


و اما دلنوشته چیست ؟ 


دکتر مهشید مشیری مترجم، فرهنگ نویس و  زبان‌شناس دانشگاه سوربن که نویسنده ی اولین‌ فرهنگ الفبایی_قیاسی زبان فارسی هستند در تعریف دلنوشته می‌گویند: «دلنوشته» نوعی تک‌گویی نوشتاری، خواه نثر و خواه موزون است که از سر دلتنگی نوشته می شود؛ اصولا صمیمانه و صادقانه است. تعارف و خوشامدگویی ندارد. بازتاب احساس و اندیشۀ واقعی نویسنده است. هدف و ساختارِ از پیش تعیین شده ندارد؛ فرمایشی نیست؛ سفارشی نیست. نویسندۀ دلنوشته وقتی بخواهد بنویسد خواستنش خود به خودی است. یعنی برای دل خودش می نویسد و در جستجوی «مخاطب خاص» نیست؛ دلنوشته از دل بر می آید ولی جزمیت «لاجرم بر دل نشستن» را بر نمی تابد. زیرا سخنانی از دل بر خاسته ولی لاجرم بر دل ننشسته اند.


شعر سپید 


و از تعاریف شعر سپید که با شاملو شناخته شد می‌دانیم شعرسپید ساختار ویژه‌ای دارد. ساختار یا فرمی که زبان، موسیقی ، تصویر ، لحن و محتوا می‌سازند .هرچند با وجود تئوری‌های مختلفی که  برای تعریف این نوع شعر مطرح شده؛ الگوی کامل و قابل اجرایی، دردست نیست اما می‌دانیم تفاوت عمده این نوع شعر با قالب شعرنیمایی درفرم شعر است و اینکه دراین قالب وزن نداریم اما لحن ,آهنگ و موسیقی درون آن موجود است و اگرچه تعریف کاملی از این شعر نداریم(مثل خود شعر) اما می‌توانیم با آنچه که باید باشد معیارهای شعر سپید را تدوین کنیم . 

 زبان شعر امروز، زبان تصویر است و توانایی تصویرسازی مولفه‌ای بسیار مهم است. شعر سپید امکان تجربه‌های زبانی بیشتر و تازه‌تری را به ما می‌دهد و دیگر اینکه می‌دانیم تخیل جزء لاینفک شعر امروز است و بر‌اساس نظرات دکتر کدکنی تمام آرایه‌های لفظی و معنوی در فنون بدیع و بیان به ما امکان‌ تصویرسازی مخیلانه را می‌دهند به‌گونه‌ای که  تنها یک آرایه‌ی‌ حس‌آمیزی یا تشخیص اگر در منطق و زبان شعر خوش بنشیند خیال‌انگیزترین تصاویر را برای ما می‌سازد . استعاره و مجاز و ... به همچنین . 

رعایت هماهنگی و تناسبهای واژگانی و معنایی در کنار تصویر و تخیل زیباترین و تاثیرگذارترین شعرها را خواهد ساخت .

یادمان هست که زبان ، احساس و خیال مجموعه‌ای جدا‌نشدنی در ساخت شعرند پس در سرایش به پیوند و همراهی آنها در اثرمان دقت داریم.

شعر سپید برای پر کردن جای خالی وزن از شیوه‌های مختلفی بهره گرفته است از جمله:

 بکار بردن قافیه در پایان هر بند؛ 

ایجاد آهنگ درونی از طریق هم‌آوایی مصوت‌ها و صامت‌ها ؛

 تکرار کلماتی خاص در یک بند یا شعر؛

ترکیب‌سازی؛

شکل حرکت در اثر و ساخت تصاویر .

 همچنین یافتن محل مناسب گسست‌ها و پیوست‌ها و چگونگی پی‌هم‌نویسی یا جدانویسی در شعر سپید یکی از عوامل اصلی در آهنگین کردن شعر است.

و همه ی اینها در زبانی شاعرانه یعنی زبانی که نرم عادی زبان را بشکند اتفاق میفتند همراه با کشف و دیدی متفاوت. همین است که دکتر کدکنی‌ می‌گوید شعر حادثه‌ای است که در زبان روی می‌دهد .

امیدوارم با مرور تعاریفی که گذشت بتوانیم به شکلی روشن‌تر مرزهای تفاوت نثر ، دلنوشته و شعر سپید را بیابیم و هر نوشته‌ی مقطع‌نویسی شده‌ای را شعر سپید ننامیم . 


 


Taranegar