.

.

بی اغراق / مهرگان مالکی

‍ بی اغراق بگویم به ندرت حرف علمی از هلاکویی شنیده ام، کسی که سالهاست مردم رفتار قلدرمابش را به غلط "روانشناسی" انگاشته‌اند. کسی که باور عمومی جامعه ما را از روانشناس شکل داده: فردی با ایگوی متورم، عقل کلی که همه باید و نبایدها را میداند و به سبک اوستاکارهای قدیم که با اردنگی و پس‌گردنی، نوچه و شاگرد میپروراندند، بناست به مراجعان درمانده - بعد از یکی دو تا طعن و تحقیر جانانه- با دوسه جمله جادویی، آن نسخه طلایی، آن سرّ مگو را بگوید: چه کار کنند که از فلاکت رها شوند!

از دید افراد زیادی، این رویکرد نه تنها عجیب یا غلط نیست که "قاطعیت" است. روانشناسی تزریق شده به ذهن مردم ما، یک مکالمه‌ی ربع ساعته با دکترهلاکویی ست که همه گره‌ها

و معماهای زندگی را بناست حل کند!

هلاکویی، تجسم مردسالاری غالب در روانشناسی زرد برند ایرانی است.‌ قیم مآب و آمر، عمدتا غیر همدل. البته گاه اشکی هم می ریزد. ولی فقط برخی آدمها با سرگذشتهای خیلی تراژیک لایق شفقت اویند. اکثریتشان فقط لایق پس گردنی‌اند!

عجیب نیست که هلاکویی طرفداران پرشمار و متعصبی دارد. عجیب نیست اگر جامعه مردسالار تحت دیکتاتوری، تصویری که از درمانگر دارد به هلاکویی شبیه است. عجیب نیست که سالها درونی کردن سرکوب، باعث شود فکر کنیم درمانگر کسی است که قرار است غلطهایمان را بگیرد و گوشمان را بکشد. والدی جدی، سختگیر و بسیار سرزنشگر که البته "مصلحت" ما را میخواهد. پس چوبش هم "گُل" است و اگر با ما با پرخاش حرف میزند لابد میخواهد به ما تلنگر بزند! همان پدرواره روانکاوانه یا شایدهم بیگ برادر جرج اورول !

بگذارید خیالتان را راحت کنم، اگر فرد یا جمعی هلاکویی را روانشناس میداند، باید عمیقا خود را واکاوی کند. واکاوی فردی و اجتماعی. باید دریافت کجای نا خودآکاه فردی و جمعی‌ ایشان به توسری‌خوردن عادت کرده و آن را با امنیت تداعی میکند.

این عکس را بی‌اندازه دوست دارم. درباره اش میتوانم ساعتها بنویسم. هلاکویی، با آن کبکبه و دبدبه، در مقابل گوگوش! آن هم با این حالت مطیع. تقابل جالبی ست .

گوگوش  از هلاکویی، قدرتمندتر وشفابخش‌تر است !

✍مهرگان مالکی

@chelsalegi

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد