.

.

اسماعیل خویی در مضایق استقلال زبانی / محمد رضا راثی پور

یافتن زبان و نحوه بیانی مختص خود یکی از غایت آمال کسانیست که در سبک نیمایی طبع آزمایی می کنند.اگر کارنامه ادبی بسیاری از شاعران مطرح در این عرصه را مرور کنیم متوجه می شویم که عمده انرژی آنان صرف این می شود که چه تفاوتهایی با شاعری که اثرش را به عنوان سرمشق در پیش گرفته اند ایجاد کند و از کدام زاویه که مورد توجه شاعر قبلی نبوده به سوژه نگاه کند.

مرحوم اخوان ثالث یکی از شاعران صاحب سبکی بود که نحو بیانی و زبان آرکائیکش مورد تقلید خیلی ها قرار گرفت که یکی از این شاعران بزرگـ اسماعیل خویی بود.اسماعیل خوئی که  با توجه به توانایی فوق العاده و منحصر به فردی که داشت  و بهره گیری و دستیابی به جدید ترین اندیشه های فلسفی از توسع زبانی بالایی بهره مند بود توانست از سلطه زبان اخوان استقلال یابد اما بهر حال این کار آسانی برای او نبود.

البته این مسئله جزء بدیهیات است که هیچ گاه تقلید صرف و طابق النعل بالنعل وجود نخواهد داشت چون هر انسانی از دریچه چشم خود به قضایا نگاه می کند .گواه سخن ما اینست که وقتی اتفاقی می افتد و چند نفر ناظر آن هستند وقتی می خواهند آن اتفاق واحد را تعریف کنند یکسان تعریف نمی کنند چرا که دقت و تاکید ناظران متوجه جزیی از آن حادثه می شود.اولین وجه تفاوت خویی با اخوان مربوط به مضمون های متفاوت و دیدگاه متفاوت او نسبت مسایل است.خویی چون اخوان دغدغه باستان گرایی و دفاع از فرهنگ قبل از هجوم اعراب نداشته لذا بجای نقب زدن به تاریخ در امروز و تاملات فلسفی امروز پرسه می زند حتی در مجموعه بر خنگ راهوار زمین که تمام شعرهایش در بحر رمل سروده شده و اخوانی ترین کتاب خوییست:

به خدا مانم

خود پرستم من

او 

می زند بر هرچه مهر بودن خود را

تا نپندارد کسی کاین جاودان پنهان تنها نیست

من

می سرایم تا عیان باشد که هستم من

که متاثر از اندیشه های اگزیستانسیالیستی است.

خویی در مجموعه های دیگرش از لحن روایی فاصله می گیرد و زبانی امروزی و با پرهیز از واژه های باستانگرایانه را انتخاب می کند.



آی تو

ابر کامکار

بر من ، این به راه باد مشتی از غبار

نم ‌نم نوازشی ، اگر نه آبشار بخششی ، ببار

ورنه دیر می‌شود

دیر ...

وقتی فروغ فرخزاد تجربه موفق تلفیق وزنها را ارایه می کند خویی از این پیشنهاد استقبال می کند . همچنین در وزن رمل مخبون نیز با استفاده از تغییر زحافات انعطافهایی ایجاد می کند. در دهه پنجاه شعر خویی دیگر فرم به روز شده  اخوان نیست بلکه با شعری متفاوت از لحاظ ذهن و زبان روبرو می شویم.

تغییراتی که اسماعیل خویی در زحافات بحر مجتث و بحر مضارع می داد و تلفیق اوزان و به کاربردن نحو زبان خراسانی در شعر او تمایزهایی نسبت به اخوان پدید آورد. درون مایه شعرهای خویی بجای روایت  ، وصف حال و قیاس از جزء به کل بود.

غنیمتی ست تو را داشتن ؛ در این گذار ، که بر وحشت است و بر ظلمات

شب سترون دلگیر ،از زنجیر می گذرد

فدای گیسویت ، اما  تو با منی...

تو تا با من باشی شب از نوازش گیسویت ، از حریر می گذرد

تو از کدام افق می آیی که پاکباز تر از خورشیدی؟؟؟

صنوبری چو تو ، چون می روید ؛ در پلشتی ی این لوش و لاشه زار ، خدا را؟!؟!

بگو بدانم:

کدام گوشه ی این خاک پاک مانده ؛

شب از کدام سو می وزد که روشنم من و تاریک ، و از ستاره ی و غم سرشارم؟؟؟

آه ؛ باری ؛ بگذریم...

به سوی من چو می آیی ؛ تمام تن ، تپش و بال می شوم.

چو در تو می نگرم ، زلال میشوم

سخن چو می گویی ، آفتاب بر می آید

و می پذیرم که هیچ زشت و دروغ و دغا نمی پاید

و می سرایم ، با نایی از سکوت ، که مولوی حق داشت

                        هماره ی عاشق بودن را ؛ هماره بسراید


هرچند  به قول دکتر شفیعی کدکنی  ، دست یافتن  به استقلال زبانی   با چند ترفند ساده نیز مقدور است  و اگر ریشه در عمق بینش و درک و دریافت خالق شعر نداشته باشد  چیزی به ارزش هنری آن نمی افزاید اما مسئله اساسی اینست باید نگاه خالق شعر شخصی و جزئی نگر و منحصر باشد تا توجهی را برانگیزد.این نگاه با سوختن زیت فکر و ممارست و طبع آزمایی خستگی ناپذیر و صد ها آزمون و خطا بدست می آید.این تلاش و مجاهدت را مرحوم اسماعیل خویی بطور خستگی ناپذیر انجام داده است. وقتی شعر وقتی که من بچه بودم را می خوانیم می بینیم چقدر شاعر در عین اشاره سربسته به شرارتهای زمان کودکی چالشی در ذهن ما ایجاد می کند  و شکی فلسفی در ما ایجاد می کند که چگونه با وجود همه شرارتها و شیطنتها دنیای کودکی را معصومانه می نامیم

وقتی که من بچه بودم ،

لذت خطی بود
ازسنگ
تازوزه آن سگ پیر و رنجور.
آه ،
آن دستهای ستمکار معصوم.

وقتی که من بچه بودم ،
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی
باباد می رفت –
می شد،
آری
می شد ببینی ،
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی .


خویی در دهه آخر عمرش در قالب سپید نیز طبع آزمایی کرد . شاید به این دلیل که در مواجهه با اندیشه های جدیدی  که خاستگاه و محرک واکنشهای شاعرانه او بودند می خواست بی پیرایه تر و صریح تر حرف بزند. البته در خلال شعرهی اخیرش مصراعهایی موزون نیز وجود داشت و نیز قافیه هایی که به موسیقی و موزونیت کلامش کمک می کرد.هر چند به عقیده بنده حقیر چون شعر خویی شعری نخبه گرایانه و با مخاطبان خاص بود با این تغییر رویه مخاطبانش محدود تر می شد.

بهر روی این شعرها هم طرفداران خاص خود را داشت :

فضای بسته ای از گفت وگوی که بینشورانِ ما دارند

درست همچون کندویی ست

که ازدحام وهیاهوتمامِ زنبوران اش را دیوانه کرده است:

چنان وچندان کاینان،

اگر چه نوش هم می سازند،

به هر بهانه که پیش آید،

پیوسته،

دسته دسته،

به هم می تازند؛

وز کینه ای که پیدا نیست

کز چیست،

یا چراست،

به یکدیگر نیش می زنند:

بی آن که هرگز دریابند

که نیشِ زهرآگین شان را

به دشمنان،

که در میانه ی ایشان نیستند،

نه،بل،فقط به همالانِ خویش می زنند.


 


و گِردِ کندو

کُنامِ خِرسان  است و گونه گونه ی میمونان؛

که دستبُرد و شبیخون بر درونه ی آن کانونِ نوش و نیش

مُدام بیشتر از پیش می زنند.


 


و دسته دسته ی زنبوران،

از خشمِ کورِ خویش،

هر بار،

آشفته تر

و بی تمیزتر از پیش

نیش به هم بیش می زنند!


یکم فروردین ۱۳۹۷،


بیدرکجای لندن


تجربیات اسماعیل خویی برای کسانی که می خواهند از کمند شعر اخوان بیرون بیایند و نیز کسانی که بدنبال ارایه اندیشه در قالب شعر هستند  سوژه مناسبیست و راهکار مناسبی برای ورزیدن زبان است.


 بطور کلی ایجاد زبان خاص چیزی خلق الساعه نیست .مقدمات می خواهد و پشتوانه ذهنی و ادبی و ذخیره ای ارزشمند و در عین حال نگاه و زاویه دید متفاوتی می طلبد .باید ما آنقدر حس زیباشناختی داشته باشیم که بتوانیم از تصویرسازی ها و تشبیه ها و استعاره های مالوف عبور کنیم قراردادها و مناسبات جدید بین کلمه ها و ترکیبها پیدا کنیم و بطور پویا و نقادانه باز خورد نو آوری هایمان را هم در بین مخاطب عام و هم بین اهل نقد ببینیم.البته بین خودمان باشد که اهل نقد بدلیل الفت و اعتیاد به قراردادهای قبلی بیشتر از مخاطبین عام بر طبل مخالفت می زنند.براهنی صادقانه اعتراف کرده است که یک منتقد صرفا می تواند دیدگاه شاعر را تعدیل کند و شاعری چون نادرپور را وادارد که بجای شعر شخصی شعر اجتماعی هم بگوید اما نمی تواند به او خط بدهد .


 


    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد