.

.

▪️وطن جان! ✍ حسین جنتی



وطن! لبخندهای مردمِ شیرین زبانت کو؟

وطن جان! این غبار از چیست؟ آذربایجانت کو؟! 


الا تبریز! ای در چشمِ تهران ریز!! غمگینم،

- مگر غم را کند مشروطه - هان! ستار خانت کو؟! 


گریبان پاره کن! هان ای برادر، وقت فریاد است،

سکوتت چیست یعنی؟ غیرتت چون شد؟ دهانت کو؟!!


برون انداز مارا زین وطن، ما سخت تنهاییم،

نبینم سر به زانو مانده ای آرش! کمانت کو؟


دوای درد ما اشک است...آری اشک....آری اشک....

شراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟! .


به هر فصلی غمی، هر صفحه ای انبوهِ اندوهی،

وطن جان! خسته ام، پایانِ خوبِ داستانت کو؟



#تحلیل_زمانه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد