.

.

مرکب خوانی / محمد علی شاکری یکتا


از باد های آهکی این هوا گذشت

دُرنای پیرکه روزی

درآرزوی دیدن دریا بود.

دریا گمان نبرد که می سوزند

انبوه ماهیان

درشعله ای به وسعت اقیانوس.

*

دیروز 

تقویم سال های کبیسه 

آتش گرفت 

آتش که جاودانگی اش را 

از باد و خاک و آب می دانست

آتش نشان که جان ودلی شعله وار داشت

می خواست بگذرد 

آتش امان نداد.

*

تهران به سرفه های مکررعادت کرد

و با گلوی زخمی خود

 فریاد زد : آتش! آتش!

آتشبار شلیک شد 

آتش نشان به گمانش 

دشمن همین نزدیکی است

مثل سیاوش از تنِ آتش گذشت و مُرد

تهران دوباره با گلوی زخمی 

فریاد بر کشید : آتش! آتش!

 شاید که مردمان مجازی

تک سرفه های خونی اش را

باور کنند

وسرفه های مکرر 

در وسعت فلات طنین انداخت

داروغه خواب بود و خواب های خوشی می دید

و من گزارش امروزم را

 ازقارقارکلاغی شنیده ام 

 که خبر می چید

 از پرونده های فوق سری 

از روزنامه های فوق سری 

از چاپخانه های فوق سری 

از خنده های  فوق سری 

زیرسکوت هق هق مردم


*

آتش فرو نشست

واین گزارش روزانه 

همراه باد و ضجه و خاکستر

درسال یکهزاروهجرت خورشید 

از سرزمین مادری ام

ناتمام ماند.



سروده ای از دفتر چاپ نشده ی " سرگردانی در اینه های شکسته"

محمدعلی شاکری یکتا

*

مرکب خوانی با گلوی زخمی تهران

به بهانه ی چهارمین سال مرگ قهرمانان آتش نشانی

 وسوزاندن ساختمان پلاسکو در تهران

**

*******https://t.me/mayektashakeri

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد