.

.

نگاهی متفاوت بر شعری از آقای علی غلامی / سارا چگنی زاده

نگاهی متفاوت بر شعری از آقای علی غلامی به نام خدا

نگاهی بر شعر آقای غلامی

رویاهای سفیدی که در آسمان سفر می کنند
رویاهای سرگردانی
که انگار
به سر گور مردم زمین می گریند
و زار می زنند
آنچنان که سیل روان شود،
و هر قطره از اشکشان
دانه های آرزوی محالی است
که به خیال مردم زمین می بارد...


اینبار قصد ندارم شعر را از لحاظ درون مایه و پیام راوی، بررسی کنم.نمی خواهم به موشکافی و هویت پیام دست بزنم , و تک تک لایه های هر جمله را نیز باز نخواهم کرد.نگاهی متفاوت تر دارم بر این سروده.قصدم این است که به نگاهی مختصر داشته باشم بر ظرفیت و گستره های معنایی موجود/ کشف نوع خاص زبان/ترسیم درون نمای مفهوم در قالبی روانشناختی/و تعیین قلمرو ذهنی شعر و میزان سهم درون داده های شاعرانه.هم چنین بررسی رفتارهای زیباشناسانه در طول شعر........


آن چه در ابتدا با اولین بار خوانش شعر نظرم را جلب کرد نحوه ی عملکرد زبان بر روح کلمات و واژه ها بود..شعر امروز طراحی دو وجه حس و تفکر است در ذات فعل پذیر واژگان..
کلمات در شعر حاضر نشان دهنده ی نوعی تولید فکر مستقل از جسم است..که در نمای داخلی شعر به طور یکپارچه نوعی انتظام چند وجهی به شکل شعر بخشیده است.
قلمرو معنایی شعر دلالت دارد به چهار چوب ملاحظات حسی که خود بر آناتومی بیان برتری یافته.زیبانگری های شاعرانه در سطر اول به خوبی دست و پا می زند و تا انتها ادامه یافته است.به نظرم هر شاعر آگاهی باید به نوبه ی خود به زیبابینی و به مکاشفه ی زیبایی ها دست بزند که این یکی از راه های رسیدن به اوج هنر است.

هر شعر نوعی تجربه ی معما گونه ی شخصی است که در این شعر این تجربه شامل سوژه ای اجتماعی/فلسفی است.مرز دار بودن متن خود یکی از عوامل رسیدن به شرح حال شعر است.
یکی از ویژگی های بارز اشعار آقای غلامی که مطالعه کردم و فهمیدم این است که هیچ گونه رفتارهای افراطی خاصی در زبان شعریشان دیده نمی شود.و عملکردهای ذهنی/حسی و زبانی شاعر با سیالیست معنایی دقیق در تعامل است نوعی کنش و واکنش ثابت که در تمام شعر نهفته است با یک بار آرام خواندن شعر ذهن خواننده به پروسه ی شناختی شعر دست خواهد یافت

اگر بخواهیم چکیده ی معنا را از اجزای شعر استخراج کنیم به چندین فایل تصویری برمی خوریم تصاویری ساده اما پر محتوا که دایره ی واژگانیو شعر را در احاطه ی پرسپکتیو ساختار خود شعر درآورده..

اگر دقت کنیم می بینیم که هنگام خوانش مکث کمتر ایجاد میشود و سوژ ه های تصویری در یک ماهیت معنایی به دنبال هم زنجیروار آمده اند و باهم در ارتباط اند.بنابراین سطرها با هم در تعامل اند..
تا با منظره های شعر بتوانند پیوستگی ایجاد کنند..

با هم این مناظر را دور می زنیم: رویاهای سفید در آسمان/رویاهای سرگردان/گور مردم زمین/سیلان روان/قطره ی اشک/دانه های آرزو/ آرزوی محال/خیال زمین

به بوته ی اجرا گذاشتن معنا در شعر حاضر آقای غلامی نخستین گام موفقیت است.از ابتدا تا انتها به سکانس های متفاوتی برمی خوریم که در یک مسیر مستقیم همدیگر را ساپورت می کنند هرکدام از تصاویر همراه با تاویل های ساده اما از لحاظ بار مفهومی عمیق بیانگر حس ارجعیت منطق زبان کلام شعر بر اشکال نو بیناد زبان هنجاری است..همین تاویل های روان فرصت ادامه ی جزبه جز سطرها را به خواننده می دهد..

از طرف دیگر مغز کلام شعر در جریان و احوال درونی شعر ارتباط مستقیمی با جوهره ی بیان شاعر دارد..راوی در یک جریان فکری/فلسفی درونی از زمانه ی بیرحم سخن ها میگوید که تصور درون گرایانه ی شعر را برای پرده برداشتن از حقایق عینی و در قالب چند جمله به مشاجره با نوع شکل مفهوم می کشاند.

مثلا رویاهای سفید خود می تواند دلالتی باشد بر آرزوهای تحقق نیافته/ نوعی جلوه دادن به تصویر، راوی به رویاها رنگ بخشیده و این نوعی خلاقیت است پس او یک خالق است. هنر چیزی جدا از خلقت نیست..می توان به هنر بی انتهای خداوند نیز اشاره کرد..

رویاهای سرگردان استعاره از بلاتکلیفی انسان است.دربرگیرنده ی تزلزل در آرامش روحی ذهن راوی

گور مردم زمین..دراینجا نوعی نگرش اندیشمندانه می بینم که رسالت شاعر را تعیین کرده است

دانه های آرزوی محال...اشاره به تک تک اندیشه ها و آرمانهای بالقوه ی راوی است.

ازسوی دیگر روان شاعر در طول مسیر حرکت شعر با خود درگیر است...و این مربوط به اندیشه ی روانی شعر اوست..گرچه نشانه ای از خود شاعر در شعر نیست اما پشت تصاویر درحرکت است و اتفاقات را دنبال می کند..وی به راحتی بر اصول نفس غلبه یافته و این نشان دهنده ی استعداد و ذوق هنری او در حالتی کاملا روانشناسانه است..توجه به ظرفیت های روانشناختی و کارکردهای آن درشعر معقول است.به راحتی توانسته نیروی عواطف و تخیلات خود را گسترش دهد و بر نفس حاصل از رفتارهای شعری نامعقول غلبه یابد

اشاره میکنم به سخن ارسطو:وی معتقد است که هدف شعر باید تزکیه ی نفس باشد"

در انتها باید بگویم مضومن نهایی شعر تعمیمی است برای زندگی نگاهی بر فلسفه ی شعری و وقوف ذهن(آرزوهایی که از ذهن بشر عبور کرده و بر گورستان زمانه چون سیلاب های عمیق سایه افکنده)


با آرزوی موفقیت برای شاعر عزیز و دیگر دوستداران شعر و نقد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد