.

.

ناباور / حسین رمضان پور



برای باور ِ ناباورم خدا بودی

درست، لحظه ی افتادنم کجا بودی؟


دمیدی از بن جانت به جسم من اما

تو از منی که خودت بوده ام، جدا بودی


خدای منزوی من، خدای پوچستان

خودت به نیمه ی تاریک مبتلا بودی


به جرم سیب ِ نخورده، شکنجه ام کردی

چگونه قاضی حق بینِ ماجرا  بودی؟


به تکه تکه تکانیدن کفن سوگند

برای مردن من، دست بر دعا بودی


فــَکــَم تُمرِّرُ عَیشی چه کرده ام با تو؟

اسیر مهر تو بودم که بی وفا بودی


همیشه از تو مدد خواستم دریغ و دریغ

شبیه صحبت شیخان پر ادعا بودی


شب است و شعله ی فانوس و من برابر تو

غریبه نیست،بگو واقعا خدا بودی؟


@fanosmehr70

#حسین_رمضانپور


پ ن: فــَکــَم تُمرِّرُ عَیشی #سعدی

چقدر زندگی مرا تلخ می کنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد