.

.

در اوج آسمان آرزو/ مهدی عاطف‌راد


 

آه ممتدی کشید و سر بلند کرد

دید بادبادکی در اوج آسمان آرزو شناور است

بی‌خیال و خنده‌رو

بر لبان صورتی او نشسته خنده‌ای سبکسرانه و  پر از سرور

چشمهای روشن و درشت او پر از نشاط و نور

گوشواره‌های قرمزش به رقص با نسیم

چشمهای او به بادبادک شناکنان در آبهای آسمان صاف خیره ماند

از وجود او غبار زرد حسرت و دریغ را زدود

بادبادکی که در بلندنای دوردست بیغمی نشسته بود.

 

گفت با خودش:

کاشکی که من هم از سکونت کسل‌کننده دور می‌شدم

بی‌خیال بودم و  به دور از اضطرابهای دست و پای بند، مثل او

بادبادکی در اوج آسمان آرزو

بودم از تمام یأسها و رنجها رها، نخم به دست کودک امید

کاشکی که او  مرا از این کسالت ثقیل می‌رهاند

و سبکسرانه با خودش در امتداد شوروشوق‌های کودکانه می‌کشاند.



نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 08:05 http://www.atefrad.com

با سلام خدمت دوست گرامی‌ام
دل‌نشین سروده‌اید.
بعضی از شاعران معاصر در شعرهایشان به بادبادک توجه نشان داده‌اند، از جمله سهراب سپهری در شعر "و پیامی در راه":
بادبادکها به هوا خواهم برد

یا سیاوش کسرایی در شعر "بر تخت عمل":
و رها کردم از بام بلند
بادبادکها را
که به دنباله‌ی رقصنده‌شان در ره باد
حلقه‌ی حسرت من بود که آویخته بود

یا فروغ فرخزاد در شعر "وهم سبز":
صدای کوچه، صدای پرنده‌ها
صدای گم شدن توپهای ماهوتی
و های‌وهوی گریزان کودکان
و رقص بادبادکها
که چون حبابهای کف صابون
در انتهای ساقه‌ای از نخ صعود می‌کردند

و باز فروغ فرخزاد در شعر "آن روزها:
آن بامهای بادبادکهای بازیگوش

و قیصر امین پور:
باد بازیگوش
بادبادک را
بادبادک
دست کودک را
هر طرف می بُرد
کودکیهایم
با نخی نازک به دست باد آویزان

شادکام باشید.

محمد رضا راثی پور پنج‌شنبه 3 مرداد 1398 ساعت 10:26

سلام و عرض ادب
بنده هم نوشته بودم

با نخی و کاغذی و طرح خنده ای
می برد من و تو را به آسمان کودکی
بادبادکی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد