.

.

آب را گل نکنیم/ مهدی عاطف‌راد

 

 

[سخنی با سهراب سپهری در  سال‌گشت سفر بی‌بازگشتش به دیار ابدیت]

 

 

 

آه، سهراب عزیز!

کرده بودی خواهش

"آب را گل نکنیم"

ولی اینک، افسوس!

در دیار تو زمانی‌ست دراز

که نمانده‌ست نشانی دگر از آب زلال

آب پاکی را بر دست تو می‌ریزم من

و به تو با اطمینان می‌گویم

که به هر سو که نظر اندازی امروزه

آبهایی می‌بینی متعفن، تیره، گندآلود

صادقانه به تو می‌گویم من

آب از چشمه گل‌آلود است

چشمه‌ای تازه اگر

مانده باشد باقی، زیرا

با تأسف باید

خدمتت عرض کنم

چشمه‌ها اغلبشان خشکیده

آب بارانهامان هم حتا

هست سرشار از آلودگی گوگردی

یا پر از ذرات مهلک سرب

بد زمانی شده، سهراب عزیز!

گندسال است، رفیق!