.

.

آرزو / محمد رضا راثی پور


درخت ها را هرچند پیر و خشکیده

به یمن نو شدن سال جلوه خواهم داد

شکوفه هایش هر چند کاغذی باشد

پرنده هایش هرچند

به ضرب کوک طرب ساز

و ابر و باران را ، جلوه بهاران را

بخار سازی برقی کفاف خواهد داد


بگو بگویند این سان بهار مصنوعیست

بگو بگویند این با تمام دنیا لج

به رغم این قد کج

هنوز خود را شمشاد وار می داند

برغم دیدن چین بر جبین آیینه

هنوز خود را با اقتدار می داند

هنوز می خواهد

بزعم خویش تمسخر کند کهولت را


چه اعتنا که بگویند خواجه ای که منم

اگر چه می داند 

که خانه ویرانست

هنوز در پی تعمیر نقش ایوانست!


بهار ۹۸


محمد رضا راثی