اسماعیل شاهرودی که در شعر «آینده» تخلص می کرد، متولد دامغان بود و پس از طی تحصیلات ابتدایی در دامغان و ادامه تحصیل در شاهرود به تهران عزیمت کرد و در کسوت معلمی قرار گرفت.«علی باباچاهی که کتاب «زیباتری از جنون» را دربارهی شعر و زندگی اسماعیل شاهرودی منتشر کرده است، این شاعر را یکی از چهرههای مشخص شعر امروز ایران نامید و گفت: شاهرودی در شعرش به مضامین مردمی توجه داشت. این شاعر و منتقد ادبی با اشاره به ویژگیهای شعری اسماعیل شاهرودی، عنوان کرد: اولین کتاب اسماعیل شاهرودی که آخرین نبرد نام داشت، مورد توجه نیما واقع شد و آن هم از این جهت بود که آثار او به تعبیری دارای مایهها و محتواهای مردمی بود و به مردم اعماق جامعه توجه کرده بود.به هر شکل شعر شاهرودی آمیخته ای از خشونت و عاطفه است که در فضای روزگار سرایش شعرها امری بدیهی بوده است و شاعر به عنوان سخنگوی ادبی یک جبهه ی فکری درست عمل کرده است.د ر بررسی جنبه های زیباشناسی نام این دفتر مهمترین ارجاع را می توان ارزیابی سیاسی روزگار انتشار دفتر و خاستگاه فکری شاعر را مد نظر قرار داد. استفاده از واژگانی هم چون نبرد، شقایق، لاله، شهید، مردم، وطن و ... در این دوره بسامد فراوانی داشت و شاعر با درک درست زمانی انتشار این دفتر و به جهت تحکیم اعتقادات حزبی خود، این نام را برمی گزیند. آن چه در شعرهای شاهرودی به وضوح پیداست امیدواری او به آینده و اطمینان بسیار او از شکست حکومت در آن سال ها بود که شاید این انتخاب نیز ناشی از همین امیدواری باشد.
دقت
غنچه یی هست که شاید هرگز
نشکفد...
هست سربازی می جنگد.
با که؟
نشناسد
عاشقی هست که از کویی او شب همه شب
بگذرد بگذرد
هست یک مرد که او تیشه به دست از ره دور
سوی شهر آید
آرام آید
شمع افروخته یی هست که خاموش شده- مرده
چشمه یی هست که خشکیده
بوسه خشکیده
به لب های زنی
بوسه یی هست که خشکیده ست
لیکن
ای ملت!
دقت!
لیکن
ای ملت!
غنچه ی خشم تو، عصیان تو، طغیان تو دائم شکفد
شکفد دانم زود
بوی گل مستم سازد...
می شناسم تو را دشمن!
می ستیزم
به تو
(می ستیزد سرباز)
همه جا دشمن بگریزد- گریزد
بگریزد از تو – ز من
تیشه ی مردی کاید از دور
سوی شهر آید
آرام آید
می کند گور تو را- ای دشمن، گورت را
شمع خاموش برافروخته اینک...
تا من از چشمه خشکیده بنوشم
تا ببوسد زن دلمرده لبانم...
عاشقی هست که از کویی، او شب همه شب
بگذرد- بگذرد
چشم های زنی از روزنه او را نگر
1
منابع و ماخذ