.

.

نمونه های شعر دیروز محض تبرک

فانوس / هوشنگ ابتهاج

شب‌ها در انتظار سپیده،

با آتشی که در دل من بود،

چون شمع، قطره قطره چکیدم...

افسوس! بردریچه باد است

فانوس نیمه جان امیدم... !

 

رشد / سیاوش کسرایی


           

ماراسرگلیم نشاندندزبتدا

گفتند:پادرازترازاین ,مبادتان.

                                       

آن روز این گلیم ,برماچوباغ بود

برما,چوبیشه بود  

برما,زمین بی بدلی بود,کاندرآن

کاخ شگفت خردی ما,سرکشیده بود.


آری,براین سیاه گلیمی که یک زمان

آنرا,به نام بخت ,به ماهدیه کرده اند

ما,شادبوده ایم

درجست و خیز وبازی خود,تاکناره ها

آزادبوده ایم.


بیرون ازاین گلیم کسان گرم کارخویش

وندرمیانه ما

غافل زهست و نیست

سرگرم پایکوبی وفریادبوده ایم.


اینک براین گلیم

ما,کودکان غافل دیروز,نیستیم.


برما,بسی زمان

_هرچندبی شتاب ودل آزار_رفته است.


اینک براین گلیم 

مارشدکرده ایم

ماقدکشیده ایم

ماریشه برده ایم ,به خاک سیاه و سخت

وین بخت جامه,برتن ما,کوته آمده ست.


اینک ,کسان,خیزید چاره را

تانشکنیم زیرقدم , باغ فرشتان

برراه ما,گلیم زمان را, بگسترید.


    لنگر / قیصر امین پور        

با توام

ای لنگر تسکین!

ای تکان‌های دل!

ای آرامش ساحل!

با توام

ای نور!

ای منشور!

ای تمام طیف­‌های آفتابی!

ای کبودِ ارغوانی!

ای بنفشابی!

با توام ای شور، ای دلشوره‌­ی شیرین!

با توام

ای شادی غمگین!

با توام

ای غم!

غم مبهم!

ای نمی‌­دانم!

هر چه هستی باش!

اما کاش...

نه، جز اینم آرزویی نیست:

هر چه هستی باش!

اما باش!