دیر زمانی
نمیگذرد از روزگاری که مردم کوچه و بازار گنجینهای از اشعار بزرگان را در
سینه داشتند و در محافل دوستانه و خانوادگی، در قهوهخانهها و
زورخانهها و هیئتهای مذهبی شعر میخواندند و از شعر سخن میگفتند و درباره
محفوظات شعری خود مفاخره میکردند و مشاعرهها و مناظرههای شاعرانه رونقی داشت.بقایای
این سنتحسنه هنوز هم درشهرهای سنتی و در برخی محلات شهرهای بزرگ به چشم
میخورد.
حتی همین تک بیتهایی که بر پشت کامیونها و سردر مغازهها
دیده میشود، نشانهای از همین دلبستگی به شعر است. بسیارند پدربزرگها
و مادربزرگهایی که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند اما ذهن و ضمیرشان
سرشار است از شعرهای زیبا و شنیدنی که کلامشان را زینت میبخشد و موزونی و
زیبایی و خیالانگیزی را برای اطرافیانشان به ارمغان میآورد.
اما اینک با دریغ فراوان باید اعتراف کنیم که نه تنها در
میان مرم کوچه و بازار و به ویژه جوانان نشان چندانی از شعرخوانی و حفظ کردن
شعر بزرگان نیست بلکه حتی تحصیلکردهها و دانشگاهیان و... چه میگویم
کارشناسان و معلمان ادبیات نیز از این موهبت معنوی بیبهره و کمبهرهاند.
دانشآموز و دانشجوی امروز، میداند که غزل و قصیده
با هم چه تفاوتی دارند. میداند که برای تست زدن، رباعی و دوبیتی را چگونه از هم بازشناسد،
اما حتی یک غزل یا یک دوبیتی و رباعی را به حافظه نسپرده است؛ بنابراین از
زیباییهای ترنم شعر بیبهره است. این است که هر کلام سست و نازلی به عنوان شعر به
نسل امروز عرضه میشود و هرکس با هر میزان ذوق و سواد و تجربه، خود را شاعر
میداند و در این آشفته بازار به یمن رسانههای فراگیر، استاد و ادیب و
شاعر توانا لقب میگیرد. راستی درست خواندن و فهمیدن شعر چه اهمیتی دارد؟
حالا اگر هنگام خواندن غزل سعدی کلمهای کم و زیاد شد و وزن شعر مختل بود
و اگر مثنوی مولانا را آشفته و پرغلط خواندیم و آواز سر دادیم و به خیال خود
معنا و تحلیل آن را نیز به خیل مشتاقان عرضه نمودیم چه اتفاقی میافتد؟
اگر پرکارترین شاعران و ترانهسرایان هنوز غلطهای ابتدایی
در وزن و قافیه و حتی نگارش فارسی دارند به کجای دنیا برمیخورد؟مهم
مطرح بودن است، آن که مطرح است شاعر و ادیب و ترانهسرا و استاد است و برای
نسلی که به زحمت یکی دو بیت شکسته بسته، تمام اندوخته ذهنی او از گنجینه
پربار شعر فارسی است، همین سخنسرایان شکسته و بسته و همین سرودههای پر از
کاستی و غلط، شعر و ترانه و تضمین به شمار میروند.
***
افزون بر اهمیتی که شعر در حفظ زبان فارسی دارد، شعر
به عنوان هنر ملی ما ایرانیان محمل اصلی انتقال اندیشه و فرهنگ و تجربیات بزرگان
دیروز است و بر این اساس بخش عمدهای از هویت ملی و فرهنگی ما در گرو سلامت
و صلابت شعر فارسی است. بر این اساس، موضوع آشنایی با شعر و ظرافتها و زیباییهای آن
تنها با نمرههای امتحان و امتیازات کنکور مرتبط نیست که در رقابتهای سرسامآور
بر سر کسب مدرک دانشگاهی به فراموشی سپرده شود.
همچنین است شعر و ترانه و تصنیف که فقط پرکننده فواصل موسیقی
و برنامههای رادیویی و تلویزیونی نیست که از کاستیهای آن در جنبههای مختلف
بتوان چشم پوشید این میراث گرانمایه، محصول رنج و تلاش و ذوق سالیان و قرنهاست
که به دست ما رسیده است و ما اگر فرزندان خلف بزرگان هنر و اندیشهایم،
ناگزیریم که با شعر مهربانتر باشیم
سلام جناب امینی
شما معلول ها رو گفتین ولی علت ها رو نه
یه نگاه به رسانه عمومی بندازین ببینی سطح شاعران به کجا تنزل پیدا کرده
یا طنز های آبکی قند پهلو
و یا مدح و مجیز گوئی
خب معلومه که این هنر ملی از چشم مردم میفته
سلام ، تشکر از اشعار زیبایتان و آرزوی موفقیت روزافزون برای شما...
چیه بابا این وبلاگت سر وتهش کجاس؟؟؟