شاعر، روزنامهنگار، انقلابی شورشی متولد 26 مهر یا 16 آذر 1264ش در کرمانشاه، اشعارش در بستری از ساحت گسترده سیاست بر زندگی شاعرانه او سایه انداخته است. او نخستین مُبدع سرودن شعر نو، پیش از استاد بیچون ما »نیمایوشیج« عزیز و یگانه است. از پانزده سالگی اشعارش را سرود. روزنامه »تربیت و حبلالمتین« به انتشار اشعارش پرداختند. او نخستین روزنامه رسمی کرمانشاه را سال 1325 قمری (1285ش) هم زمان با پیروزی نهضت مشروطه با عنوان »بیستون« و بعدها 1299ش در اسلامبول ماهنامه ادبی دو زبانه فارسی-فرانسوی»پارس« را منتشر کرد. روزنامه فکاهی »چنتهپابرهنه« در تهران اشعار اعتراضی او را در دفاع از رنجبران ایرانزمین با نام مستعار »بابااحمد« به چاپ رساند، شاید این نام مستعار برگرفته از نام پدر گرانقدرش میرزا احمد الهامی شاعر باشد(کتاب تاریخ مطبوعات استان کرمانشاه ص46 و 47، از این قلم). اشعار او طی یکصد سال گذشته از زمان انتشارش در ترانههای هنرمندان ایران، تاجیکستان و افغانستان جاری شده است. اساتید بزرگ ایران زمین؛ استاد شجریان، گلپایگانی، ایرج، ناصر مسعودی، علیرضا افتخاری و گویی پس از او دیگر کسی موفق به سرودن چنان عمقی از توجه به معانی شعر سیاسی، اجتماعی و عاشقانههای در سبک ویژه او نشده است. همیشه سرودن برای وطن و دوری از خاک ایران عزیز دغدغه او بود. چه هنگامی که در شهر اسلامبول کتابفروشی داشت و چه زمانی که در صورت یک انقلابی شورشی به اتحادجماهیر شوروی گریخت و در آنجا علاوه بر سرودن شعر برای ساکنان کاخ کرملین که مورد نقد است و نیز حلقه کارگران و بلشویکها. در شهر دوشنبه تاجیکستان نیز سرود ملی آنان را نوشت. اما کرملین در اواخر عمر با او به نیکی رفتار نکرد. در ترجمه شاهنامه فردوسی با همیاری همسرش به زبان روسی همت گماشت. اشعار وطنی، غزلهای عاشقانه و اجتماعیاش در تاجیکستان او را بهعنوان شاعری بزرگ معرفی کرد. تا آنجا که شعری از او در کتابهای درسی تاجیک در نقد بلشویسم منتشر شد. این قلم 7 آبان1390، در نمایشگاه بینالمللی مطبوعات تهران، مصاحبهای با »محمدصدیق کامل« یکی از روزنامهنگاران تاجیکستان و سردبیر ماهنامه »سفینه امید« چاپ دوشنبه انجام دادهام که بسیار پر اهمیت است. محمدصدیق نام لاهوتی را به لپتاپش سپرد تا به من نشان دهد که قدر و جایگاه بلند لاهوتی در ادبیات روس و تاجیک تا کجاست. او گفت، ابوالقاسم لاهوتی سال 1925م. به شاعران تاجیک پیوست. »دُورانف« شاعر تاجیک، وزن اشعار لاهوتی را نوشت که در نظم تاجیک سخنی نو بود. او در ادامه به موضوعی نو اشاره کرد که تاکنون ناگفته مانده است. شعر »پل وحش« لاهوتی که در کتاب »دیوان لاهوتی چاپ1946 مسکو ص 314« آمده که در ماه مه 1935م. در استالینآباد(دوشنبه پایتخت کنونی تاجیکستان) سروده شده و با مطلع »کَنی کَنی(اکنون) السلام،آبک سرد وحشی یک گپ به تو میگویم باید مرا ببخشی، بلشویکان آمدند حلقه به گوشت زدند، ز آهن و سنگ و بتن، یوغ به دوشت زدند... دیدی که نالان شدی چون خر دهقان شدی، بسته ز خدمت کمر، تابع فرمان شدی...« در کتابهای درسی بچههای مدارس تاجیک چاپ شد. این هنگامی بود که لاهوتی از بلشویسم برید و با او در افتادند. محدصدیق کامل در ادامه گفت؛ مردم ابتدا نمیفهمیدند او چه میگوید؛ اما بعدها مشخص شد این شعر در اندیشه او علیه سیستم بلشویکی شوروی است. دوران متفاوت و متلاطم لاهوتی در سیاست نگذاشت قدر و اندازه بلند او در سرودن شعر هویدا شود. شعر»گر تو پنداری دلم را جز تو یاری هست، - نیست،یا غمم را غیر یادت غمگساری هست، - نیست«. »دل را ببین دل را ببین در کوی جانان آمده«، »یا مولا دلم تنگ آمده«،»تنیده یاد تو در تارو پودم، میهن ای میهن« و صدها شعر عمیق در عشق به وطنش ایران. شعری با عنوان »شیر و سگها دارد، به خُردی ببازار کرمانشهان، بدیدم یکی شیر باشیربان، ..که دیگر پی دیدنش ره نبود، سگ شهر از آن شهر آگه نبود« خاطرهای از بازار کرمانشاه را به دست میدهد که دسامبر1930 در مسکو سروده به ماکسیم گورکی اهدا شده است(آثار منتخب لاهوتی، ص 31). باید زندگانی و فعالیت سیاسی لاهوتی نقد شود تا پردهها و ابهام زندگی او کنار رود. تاکنون اسناد اتحاد جماهیر شوروی سابق درباره هیچکسی انتشار نیافته تا بتوان بهطور مستند به بخشی پنهان از زندگی و عقاید لاهوتی (غیر از اشعار منتشرشده او) در مسکو دست یافت. لاهوتی سال 1919 در اسلامبول عثمانی، شعری در فراق وطنش ایران دارد؛ »جان به قربان شهیدی که پس از کشته شدن، غُسلش از خون بُوَد و گرد غریبی کفنش«.
@
شماره ۹۷۴ روزنامه #نقدحال
#نقد_حال #آفرینش را به دوستان خود معرفی کنید.