.

.

نکته / بیژن اشتری

‍ امروز داشتم کتابخانه ام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتاب هایی که  براهنی و ساعدی و شاملو و پرهام و...در دهه پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.بی اغراق همه کتاب ها یک مضمون واحد را دنبال میکرد و آن امپریالیسم ستیزی و استعمار ستیزی است.دریغ از یک کتاب تالیفی یا ترجمه ای درباره دموکراسی.این یک واقعیتی است که در دهه پنجاه خورشیدی،مفهوم دموکراسی هیچ نقشی و هیچ جایگاهی در ذهنیت روشنفکران ایرانی نداشت.اصلا در مواردی دموکراسی یک ارزش منفی شمرده میشد و به نظرم یک دلیل عمده اش این بود که حامیان نظام شاهنشاهی در جهان عمدتا کشورهای دموکراتیک غربی بودند و البته دلیل دیگرش هم تاثیر پذیری تقریبا همه روشنفکران ما ،و حتی اندیشمندان مذهبی ما،از کمونیسم و مارکسیسم بود.به هر حال انقلاب که رخ داد دقیقا همان چیزی را به روشنفکران داد  که آنها تقریبا  یک دهه درباره ارزشمندی آن  نوشته و گفته بودند.نظامی روی کار آمد که امپریالیسم ستیز و آمریکاستیز بود.جالب است که در یکی دو سال اول،باز همین روشنفکران همچنان بر باورهای قدیمی خود تاکید میکردند و حتی جمهوری اسلامی را متهم میکردند که به اندازه کافی امپریالیسم ستیز نیست.یادمان نرفته که اولین بار یک سازمان چپگرا،که  مورد تایید  تقریبا عموم روشنفکران ما  بود،  سفارت آمریکا را اشغال کرد و یادمان نرفته که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام،شاملو و ساعدی و‌ پرهام  و دیگر بزرگان الیت روشنفکری کشور نامه تائید آمیزی بر این حرکت نوشتند و منتشر کردند. خلاصه میخواهم بگویم دیگ تندروی و  آمریکاستیزی را همین روشنفکران عزیز هم میزدند و جمهوری اسلامی هم برای اینکه اینها را از حیث شعاری خلع سلاح کند مدام مرتکب اعمال آمریکا ستیزانه ی افراطی تر می شد و آنقدر در این کار پیش رفت که  روی حضرات روشنفکر کم شد.خلاصه چپی ها ما کاری کردند که لیبرال تبدیل به یک فحش ناموسی شد و حرف زدن از مزایای دموکراسی عملی مستوجب شماتت و احیانا زندان. و نتیجه میگیرم که گناه همه گرفتاری های امروز ما را نباید صرفا سر مذهبی های تندرو انداخت.گناه روشنفکران دهه پنجاهی بیشتر نباشد کمتر نیست

✍بیژن اشتری 

@Chelsalegi

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد