.

.

چالش / محمد جلیل مظفری



به چالش می‌کشد شب را سکوتِ سرد و سنگینم

به جز دیدارِ تو چیزی نخواهد داد تسکینم


سراغ از من نمی‌گیرد کسی، حتی به دلجویی

به دیدارم بیا، ای عشق ای همزادِ غمگینم


به زیر سایۀ خود می‌نشینم تلخ، تاریکان

و از شاخ درختِ بی‌برم هی درد می‌چینم


نه سودایی به سر دارم که از این شهر بگریزم

نه جایی کورسویی یا امیدی خُرد می‌بینم


نه چون یعقوب تسکینی ز بویِ پیرهن دارم

نه چون خسرو سعادت‌مند از دیدارِ شیرینم


سکوتِ خاورانم در شبی تاریک و بهتانی

چو ویس آسیمه دنبالِ نشانی‌هایِ رامینم


#محمدجلیل_مظفری


http://t.me/barfitarinaghosh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد