یا ارّه باش بر تنِ سختم
یا تیغ نصفه، داخل تختم
یا سم بریز پای درختم
وقتی تبر وجود ندارد
وقتی در انتهای زمینی
وقتی که جز دروغ نبینی
وقتی که در قفس بنشینی
انگار پر وجود ندارد
گفتند پشت هر درِ بسته
آزادی است و قفلِ شکسته
گفتند پشت هر درِ بسته...
دیدیم در وجود ندارد!!
.
گفتیم: شُکر! چشمِ تری نیست
گفتیم: شُکر! که خبری نیست
از این شکنجه بیشتری نیست
چون «بیشتر» وجود ندارد!
حرف از نگاه شعلهورش زد
از آرزوی بال و پرش زد
یک روز یک نفر به سرش زد...
آن یک نفر وجود ندارد
یک تیتر: صبحِ تازه دمیده!
یک تیتر: مرده است سپیده!
در روزنامهای که رسیده
متنِ خبر وجود ندارد
یا گریههای وقتِ فراریم
یا صبر و انتظار بهاریم
از هر نظر وجود نداریم
از هر نظر وجود ندارد
چیزی بگو از آتش و آغاز
آزادی پرنده و آواز
یعنی به من امید بده باز
حتّی اگر وجود ندارد...
سید مهدی موسوی