جای عبور چکمه بر خون دلمه شده
شاخه های شکسته و باد توفنده ی شرماگین.
آتش به اختیار نشانه می روند
ماشه را که چکاندند
ردی باز می ماند از فریادی
پیش از آن که باد توفنده بگذرد
شرما گین از جنون پراکنده در هوا
پرندگان و آدمیان
فرو می افتند و دیگر برنمی خیزند
نه صدایی می شنوند
نه بر گل های اطلسی مویه می کنند
سرود نمی خوانند
به خانه باز نمی گردند
فقط یکی یکی در قلب مردمان
تکثیر می شوند
برای ابد
پرندگان رنگین بال آزادگی.
**
https://t.me/mayektashakeri نمی
زیباست ولی بیوزن است و سرودهی نیمایی نیست.