.

.

پاییزانه2 / محمد علی شاکری یکتا





از بس که خواب نیمه شبم را پریده ام

دیگر چراغ های جهان هم

خاموشی مرا

روشن نمی کنند.

بیرونِ این اتاق

پاییز ، 

گل کرده و صنوبر پیر

می خواهد آسمان

 روشن شود

دستم نمی رسد به تو دریا!

بوی تو را ولی

از نم نمای ریزش باران شنیده ام.

شهریور از کلام من آشوب می شود.

دزدانه می خزند

در ذهن آبنوسی شب ،

 لایه های رنگ.

حالا کنار پنجره ، وقت سپیده دم 

مهر تورا به پرده ی چشمم کشیده ام.


بیستم شهریور ماه 1394


**

https://t.me/mayektashakeri

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد