.

.

نقدی بر مجموعه شعر کی شعر تر انگیزد / پرویز خائفی / محمد رضا راثی پور



برای یک شاعر مهمترین دغدغه و دلمشغولی توفیق یافتن در ارتباط با مخاطبان و نزدیک کردن من شعری خود به من مخاطبان است. یعنی او باید به مثابه یک روان شناس و جامعه شناس ژرفکاو رگ حساس مردم را بیابد و سپس از آن طریق به سهولت برداشتها و انکشافها و پیامهای خود را به جامعه القا کند.و از آنجا که شعر حافظ در فراگیر شدن و راه یافتن به قلوب اقشار مختلف اجتماع بیشتر از دیگر شعرا به توفیق دست یافته است ، هماره شعرای پس از حافظ سعی کرده اند با بکار بردن شگردهای حافظ به توفیق او نایل شده و خود را به جاودانگی برسانند. پرویز خائفی در مجموعه " کی شعر تر انگیزد" که حاوی اشعاری در قالب کلاسیک است چنین سودایی در سر پخته است.

غایت سعی و اهتمام خائفی در این مجموعه حرکت از رومانتیسم به سوی سمبولیسم اجتماعی حافظ است.او شاعری را از زمانی آغازیده بود که تب رومانتیسم همه گیر شده بود لذا طبیعی بود که از پیشوای این سبک یعنی فریدون توللی شاعر همشهری خود متاثر شود و آثاری در این سبک و سیاق ارائه دهد.چنانکه در اببین مجموعه نیز فضاهای رومانتیک جایی برای جلوه یافته اند:

گوش کن دخترکم قصه نارنج طلاست

عمر این دیو سرانجام به سر می آید

 

این طرفه بین بشارت صبحم شب آورد

گر گیسوان به مرمر شانه رها کند

 

آن مرغک آفتاب رنگین بال

از روزن برگ پرفشان خیزد

ازبسترعطر سای گل شبنم

جان چون دهدش به ارمغان خیزد

 

برگی فسرده در گذر طوفان

می خواند این حکایت پایانی

با نیش مار تجربه ها برجان

بنشان خروش خامش پنهانی  

 اما بعدها با انعطاف دادن به زبان خود و بیرون مدن از آن فضای محدود خائفی سعی کرده است فضایی دیگر را تجربه کند و در این میان سعی کرده است از زبان حافظ پلی بسازد تا او را در نیل به آفاق آفرینش ها رهنمون شود.

در مجموعه کی شعر تر انگیزد خائفی بشدت در کمند جاذبه حافظ گرفتار آمده است و تاثیر و تاثر از حافظ به انحاء مختلف دیده می شود.

نخست به صورت تضمین مصراعهایی از شعر حافظ:

هنوز شعر تو حافظ چو جوی زمزمه جاریست

سر پیاله بپوشان به هوش محتسب آمد

 

ارغوان ام عقیقی به سمن نوشانید

که به میخانه گل آمده مهمان گل است

 

دوم نقل کردن مضمون حا فظ با اندکی تغییر و نوعی توارد:

گر فرصتی ست باده عیشی به جام کن

ما را که مژده داد که فردا بتر نبود

 

چون بر مراد مردم دانا نرفت عمر

بشکن زنان شکست دل ما عدوی ما

سوم اشاره به شعر حافظ و جادوی دلکش کلام او:

حافظ مگر گشود دری زین رباط جهل

تا دستگیر ما شود و راهپوی ما

شنگولکان مست می جام حافظیم

با میر و شیخ و محتسب و شحنه مان چکار

 

چهارم مطرح کردن مضامین اجتماعی امروز با زبانی حافظانه و بیانی حافظ وار:

خیمه زد باز زمستان و بهاران نرسید

خون چکید از جگر لاله و گل جامه درید

باد در گوش گل از داغ نهان گفت ولی

شیون زاغ شد آن راز و همه باغ شنید

 

بساط شعبده کاران نابکار گرفت

اگر چه فتنه بیداد روزگار گرفت

 

زمان زمانه حافظ خروش و خاموشی ست

که گزمه می برد آسوده کام از ایام

 

اگرچه در میان بی شمار غزلگونه های انبوه وبی بو و بی خاصیت معاصر که از فرط تکرار مضامین سبک هندی بیدل وارانه و یا گنجاندن بی حساب و کتاب اصطلاحات سهراب سپهری تهوع آور شده اند مجموعه کی شعر تر انگیزد نشان می دهد که هنوز غزل نمرده و آتش این آتشکده نهانخانه دل ریشه در جاودانگی دارد.اما شاعر را نمی توان در این مجموعه کاملا موفق خواند.

بدلیل ظرافت و حساسیت قالب غزل کلمات باید در کارگاه ذهن شاعر آنقدر تراش بخورند که بتوانند در این تنگ مایه جای گیرند و گردن آویزی جواهر نشان را نثار ادبیات دارند.

جوهر جادویی غزل ابیات سستی از این دست را بر نمی تابد:


چنان خواب قرونش برده است از هوش انگاری

گذاری از عبور رهگذاری بر نمی خیزد

 

هنوز اشک ستاره ست روی گونه شب

شتاب رفتن اگر کاسته ست ماندن نیست

 

چاک گریبان مپوش رونق باغ تن است

شاخ بر آورده بار قامت رعنای توست

 

نه چنان سخت شکستیم که بر خاستنی

خشم کولاک چنان کرد که از پا ببرد.


شرط مقبولیت یافتن غزل روانی و فصاحت و بلاغت آن است.ورنه غزلی که ابیات آن درگیر تعقید های لفظی و معنویست چندان توجهی بر نمی انگیزد.

تاثیر و تاثر از حافظ زمانی ارزش پیدا می کند که بخواهیم از دریچه چشم حافظ و با جهان بینی او به دنیای پیرامون خود نگاه کنیم وگرنه قرینه سازی رند و محتسب و شیخ و شرابخوار فنی ابتداییست که از دست هر ابجد خوانی بر می آید.

توجه داشته باشیم که حافظ را تقلید و تتبع از خواجو و سلمان ساوجی حافظ نکرد او توانست با استقلال رای و تشخصی که در ترکیب الفاظ داشت طرزی خاص خود آفرید و خود را اثبات کرد. آنچه به غزل ارزش می دهد و نگاه آن را تازه می کند نگاه متفاوت شاعر به موضوع و ایجاد یک شبکه تصویری تازه یا کشف ارتباطی تازه بین تصویرهاست که قبلا به آن پرداخته نشده است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد