حدّ تو رثا نیست عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکهگیران
بیت بالا از حسین منزوی است. این بیت به نوعی گفتمان مسلّط بر شعر عاشورایی معاصر را بازتاب داده . حماسه در این بافت به این معناست که با قرائت و تأویلی روزآمد،از مجموعۀ مؤلفههای واقعۀ عاشورا، شجاعت و آزادگی و ذلتناپذیری و ستمستیزی و استقامت و ایثار امامحسین(ع) برجسته میشود. غالباً به این مقصود که از عاشورا انگیزه و ابزاری ساخته شود برای عمل سیاسی و برانگیختن جامعه برای قیام و مقاومت و رسیدن به اغراض سیاسی مشخص. در این گرماگرم معمولاً هر شاعری مرام سیاسی خود را حسینی و منش سیاسی مخالف خود را یزیدی میداند و میخواند. "حماسه" در این چشمانداز همراه و همافق با "سیاست" است.
سابقۀ آنچه امروز "شعر عاشورایی" مینامند بسیار کهن است. با اینکه عاشورا ابعاد حماسی نمایانی دارد و در مقاتل و منابع دیگر٬ روایتهای معتبر و افسانهوار فراوانی در این زمینه هست، در شعر عاشورایی قدما، تا آنجا که من دیدهام، غالباً بر مصائب امامحسین تأکید شده است. کانون این شعرها شهادت است؛ تشنگی است؛ زخمهای امام است؛ مظلومیت و غربت است؛ این است که حرمت «فرزند پیامبر» پایمال شد و اهل بیتش اسیر شد. مضمون غالب مرثیه و ذکر مصیبت است به همراه مدح و منقبت با چاشنی نکوهش و نفرین بر کسانی که بر حسین(ع) ستم کردند. در آن بیشتر سخن از ظلمی است که بر امامحسین رفته و از "اباء ضیم" و ظلمستیزی آن حضرت سخن چندانی نیست. (در ترکیببند صبوری کاشانی اشاراتی به زیر بار ستم و ذلت نرفتن هست). کارکرد اصلی شعر عاشورایی نزد قدما، همانا «گریه» بر حسین(ع) بوده. شاعران سنّی (مثلاً کمال اسماعیل و سیف فرغانی) و شیعی بر این نکته همداستانند. نزد آنان نتیجۀ «گریه» بر حسین(ع)، غفران و قربت و شفاعت و سعادت اخروی است:
«قربت» ز «گریه» جوی که ریش «گناه» را
پیش «خدای» گریۀ امروز مرهم است (حسن کاشی-شاعر شیعی)
جالب است که خلاف مدایح علوی که در آنها ذکر شجاعت حضرت امیر در جنگها٬ معمولاً مضمون ثابت است٬ در اشعار عاشورایی قدما٬ خیلی کم به نبرد شجاعانۀ سیدالشهدا در روز عاشورا پرداخته شده (قوامی رازی و وقار اشاراتی به جنگ امام کردهاند). حتی ابنحسام خوسفی حماسهپرداز هم وقتی به امامحسین رسیده ذکر مصائب کرده.منظومۀ حماسی باغ فردوس الهامی کرمانشاهی استثنائی بر این جریان عمومی است . مخلص کلام این که اشعار عاشورایی قدما غالباً تصویر واقعۀ کربلاست در چشمانداز اشک و عطش و عزا و مظلومیت و شفاعت و رستگاری اخروی. در آن گریز به مسائل روز نیست؛ در آن از«قیام» و «فلسفۀ قیام» امامحسین سخنی نیست. اگر هم تکوتوک به این موضوع توجه کرده باشند اعتقادشان این است که سیدالشهدا شهید شد تا شفیع عاصیان و باب نجات امت باشد (مثلاً ابیاتی در روضهالشهدا کاشفی و دیوان فتحعلیخان صبا و قاآنی).
باری جریان عمومی شعر عاشورایی قدما حماسی و سیاسی نیست؛ فرقی هم ندارد که شاعر شیعه بوده یا نبوده و نیز حکومت شیعه بوده یا نبوده. حتی در عصر صفوی که مذهب تشیّع کارکرد ایدئولوژیک و سیاسی قاطع داشته و دوران رونق و رواج شعر عاشورایی هم بوده،شعر عاشورایی نه حماسی است و نه ابزار تهییج سیاسی در مناقشات سهمگین سیاست روز. حتی ناصرخسرو سیاستباز و شورشپژوه در شعرش به جنبۀ حماسی واقعۀ عاشورا توجه نداشت و سیدالشهدا را وسیلۀ مبارزۀ سیاسی خونچکانش با خلیفۀ عباسی نکرد. اشعار عاشورایی سنایی و قوامی رازی و سیف فرغانی که شعرشان سایهها و سویههای سیاسی و انتقادی تند دارد، رثا و مرثیه است و مناقب است و حماسه نیست و ابزار سیاست نیست. شعرهای عاشورایی ناصرخسرو در این حالوهواست:
دفتر پیشآر و بخوان حالِ آنک
شهره از او شد به جهان کربلاش
تشنه کشته شد و نگرفت دست
حرمت و فضل و شرف مصطفاش
که نهایتش هم به لعن میرسد:
لعنت کنم بر آن بت کاو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
این حالوهوا تقریبا شبیه شعر معزی امیرالشعرای دربار سلجوقیان است:
آن که دادی بوسه بر روی و قَفای او رسول
گَرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
شبیه حالوهوای شعر کسایی، سنایی، قوامی، حمزۀ کوچک، عطار، سیف فرغانی، خواجو، ابنیمین،سلمان، لطفالله نیشابوری، آذری، بابافغانی، اهلی، وحشی، محتشم، صائب، بیدل، حزین، صباحی، صبا، وصال، قاآنی، یغما، داوری، سروش و دیگران است.
این شاعران با همۀ اختلاف مشرب و مسلک، در درازنای هزارسال، عملاً حدّ و شأن واقعۀ حسین(ع) را "رثا "دانستهاند و نه "حماسه"ای که همزاد و ابزار "سیاست" است. ناگفته نماند که اگر در برخی اشعار مولانا جلالالدین جانبازی و بلاجویی شهیدان کربلا برجسته شده رنگ عرفانی دارد و خارج از بحث ماست. در بخشی از شعر عاشورایی قدما توجیه و تأویل عرفانی و عاشقانه پررنگ است .
https://t.me/n00re30yah