نگاه انتقادی به روضهخوانها خاص زمانۀ ما و خاص شاعران متجددمآب و سیاستپیشه نیست. قاآنی هم به روضهخوانها طعنه زده. یغمای جندقی که شعرهای عاشورایی و نوحههای مشهور دارد،در شعر و نثرش، به برخی روضهخوانها انتقاد گزنده کرده است.
در دورۀ مشروطه انتقاد به برخی مناسک محرم از مضامین متداول اشعار تجددخواهانه شد. انتقاد از روضهخوانان نیز در این شعرها هست. بهار، عشقی،ایرج ، عارف و دیگران در این زمینه شعرهای تندوتیز دارند. جالب اینکه عارف قزوینی خودش سابقۀ پامنبریخوانی و نوحهخوانی داشته و نوحه ساخته است. ایرج میرزا در عارفنامه آنجا که به عارف پیشنهاد میکند: "خودت را روضهخوانی معتبر کن" ، به همین سابقۀ او طعنه میزند.
تا آنجا که دیدهام شاعران و روشنفکران عموماً روضهخوانها را به بیسوادی، جعل و تحریف، صدای بد، تزویر و طمع منسوب کردهاند. همچنین در عصر مشروطه برخی روضهخوانها در صف مخالفان مشروطه قرار گرفته بودند و مردم را علیه مشروطهخواهان میشوراندند که همین نیز دلیلی بر مخالفت با روضهخوانان شد. از عصر مشروطه به اینسو اساساً توقعات تازهای از مجالس عزاداری مطرح شده و شاعران تجددطلبی چون بهار٬ انتظارات سیاسی روزآمدی از مراسم محرم داشتند :
بر "یزید زنده" میگویند هردم صد مجیز
پس شماتت بر "یزید مردهٔ دون" میکنند
عموم روضهخوانها، خلاف چنین خواستههای سیاسی روشنفکرانهای، مجالس عزای محرم را در همان مسیر سنتی و معهود گریه بر سیدالشهدا و شماتت «یزید مرده» پیشمیبردند. به همین دلیل در نگاه این شاعران و روشنفکران، روضهخوانها از عوامل عقبافتادگی ایران محسوب میشدند. این بیت عارف معنادار است:
ایران به روزگار "تجدد" چه داشت! گر
مفتی و شیخ مفتخور و روضهخوان نبود
در دیوان محتشم کاشانی قصیده و قطعهای هست در رثای روضهخوانی به اسم «میر سیدحسین روضه» (م۹۹۲ق). این اشعار از اسناد تاریخ روضهخوانی در ایران است. (تصحیح نوایی و صدری، ج۱،صص۶۴۵-۶۴۸ و ج۲، ص۱۶۰۵) . همیشه روضهخوانها شعر محتشم را خواندهاند حالا این شعرها تلقی و توقع محتشم را از «روضهخوان» و«روضهخوانی» نشان میدهد.
نام محتشم با مناسک محرم پیوند خورده. دوازدهبند او مقبولترین شعر عاشورایی در زبان فارسی است. این ترکیببند بهترین شعر عاشورایی نیست و محتشم هم که شاعر متوسطی است٬ بهترین شاعری نیست که برای سیدالشهدا شعر گفته اما مردم شعر او را دوست دارند و با آن گریه میکنند و بر کتیبههای عزا مینویسند. سیطرۀ عاطفی این شعر چند قرن است که استمرار دارد و نام شاعرش را نگاه داشته. قبولِخاطر محتشم و شعرش چنان بوده که دربارۀ آن حکایتها ساخته شده و در آن قصهها او را «نظرکرده» سیدالشهدا دانستهاند و گفتهاند شاعر در بارگاه غیب شعرش را خوانده و حضرت زهرا و پیامبر گریستند.بگذریم.
محتشم در این دو شعر از «بلاغت» میر سیدحسین روضه یاد کرده است:
امسال کز «بلاغت» او یاد میکنند
بر یاد پار خاک نشینان دلفکار
و
از «بلاغت» بر او مسلّم بود
روضهخوانی ز فیض لمیزلی
در عنوان قصیدۀ مرثیه هم از او با لقب «افصحالبلغا» نام برده شده.
«بلاغت روضه»چیست؟در حدود خردکجستجوهایم٬ در شعر عصر صفوی و قاجار این تعبیر را ندیدهام. باید پاسخ را در شعر محتشم بجویم:
امسال نیست سوز محرم بسان پار
امسال دیدهها نه چو پارند اشکبار
امسال هست زمزمهای در جهان ولی
کو آن نوای زاری و آن نالههای زار
امسال اشکها همه در دیدههاست جمع
اما روان نمیکندش یک سخنگزار
سیدحسین روضه کجا شد که سقف چرخ
سازد سیه ز آه محبّان نوحهدار
سیدحسین روضه کجا شد که پُرکند
گوش فلک ز نالۀ دلهای بیقرار
سیدحسین روضه کجا شد که سردهد
سیلابهای اشک به این نیلگون حصار
افسوس از آن کلام مؤثر که میفکند
هم لرزه در زمین و هم آشوب در جدار
صد حیف از آن عبارت دلکش که میکشید
از قعر جان ماتمیان آه پرشرار...
میبینیم که «بلاغت روضه» در نظر محتشم یعنی مهارتی که از عزادار سیدالشهدا «اشک بگیرد». انتظار محتشم – و جامعه در عصر محتشم- از روضهخوان این بود که با «کلام مؤثر» و «بلاغت» اشک مستمع را روان کند و از نهادش آه و ناله برآورد.
این شعرها برای شناخت روحیات محتشم نیز مفید است و نشان میدهد او چه عشق و عاطفۀ شدیدی به امامحسین داشته است.
میگوید سیدحسین روضه مرد و امسال در بهشت برای حضرت زهرا روضه میخواند و
شاه شهید خود به عزای خود آمده
وز نقل وی گریسته بر خویش زارزار
شاعر امیدوار است که در بهشت به سیدحسین ملحق شود. که چه بشود و در بهشت چه بکند؟
آن روز در قضای عزای شه شهید
چندان کنیم نوحه که افتد زبان ز کار
قضای چه چیز؟ قضای اشکهایی را که با نبود سیدحسین روضه و «بلاغت» او٬ در چشمان شاعر محبوس ماند و جاری نشد.
https://t.me/n00re30yah