ای مرز پر گهر / فروغ فرخزاد
فاتح شدم
خود را به نامی در یک شناسنامه مزین کردم
پس زنده باد 678 صادره از بخش 5 ساکن تهران
آغوش مهربان مام وطن
لالایی تمدن و فرهنگ
آه
از فرط شادمانی
و بوی خاکروبه و ادرار ‚ منقبض شده بود
و زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری
در سرزمین شعر و گل و بلبل
وقتی که واقعیت موجود بودن تو پس از سالهای سال پذیرفته میشود
که حقه باز ها همه در هیات غریب گدایاین
و از صدای اولین قدم رسمیم
که از سر تفنن خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر در آورده اند
و اولین نفس زدن رسمیم
محصول کارخانجات عظیم پلاسکو
در زادگاه شیخ ابودلقک کمانچه کش فوری
شهر ستارگان گران ‚ وزن ساق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر
مهد مسابقات المپیک هوش - وای
بوق نبوغ نابغه ای تازه سال می آید
روشنی ، من، گل،آب / سهراب سپهری
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم
ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست
که نمی دانم
می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
تو بودی / عمران صلاحی
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می دود
تو گفتی که از نقطه چین ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم
و ظاهر شدی
تو از شعلهی گیسوانت
رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند.