خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار
مست ترنم هزار ، طوطی و دراج و سار ، بر طرف جویبار ، کشت و گل و لاله زار ، چشم تماشا بیار
خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار
خیز که در باغ و راغ قافله گل رسید
باد بهاران وزید ، مرغ نوا آفرید ، لاله گریبان درید ، حُسن گل تازه چید ، عشق غم نو خرید
خیز که در باغ و راغ قافله گل رسید
بلبلکان در صفیر صلصلکان*در خروش
خون چمن گرم جوش ، ای که نشینی خموش ، در شکن آیین هوش ، باده معنی بنوش، نغمه سرا گل بپوش
بلبلکان در صفیر صلصلکان در خروش
حجره نشینی گذار گوشه صحرا گزین
بر لب جویی نشین ، آب روان را ببین ، نرگس ناز آفرین ، لخت دل فرودین ، بوسه زنش بر جبین
حجره نشینی گذار گوشه صحرا گزین
دیده معنی گشا ای زعیان بی خبر
لاله کمر در کمر ، خیمه آتش به بر ، میچکدش بر جگر ، شبنم اشک سحر، در شفق،انجم نگر
دیده معنی گشا ای زعیان بی خبر
خاک چمن وانمود راز دل کائنات
بود و نبود صفات ، جلوه گریهای ذات ، آنچه تو دانی حیات ، آنچه تو خوانی ممات ، هیچ ندارد ثبات
خاک چمن وانمود راز دل کائنات.
* صلصل نام دیگر فاخته است.