ای خاکِ اهورائیام ایران، وطنِ من!
سودایِ تو آتش زده بر جان و تنِ من
گهوارۀ من، گورِ من و هم کفنِ من
فکرِ تو شده مایۀ ساز و سخنِ من
"افتاده شرر باز به هر تارم و پودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
شوریدۀ شیرینِ تو بس کوه کنانند
نجواگرِ آوازِ تو شیرین سخنانند
سر داده به سودایِ تو صاحب نظرانند
جان داده به راهِ تو بسی پیر و جوانند
"من نیز در آتشکدۀ تو مهرِ تو عودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
بازت به دلِ سوخته شوری دگرافتاد
در سینۀ آتشکدههایت شرر افتاد
شوقِ تو دگر بار به هر جان و سر افتاد
ای باد، به هر جایِ جهانت گذر افتاد!
"با نغمۀ دیرینه بخوان تازه سرودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
پیران و جوانان به فغان جامه دریدند
از خاکِ تو بر دیدۀ جان سُرمه کشیدند
خونها به تمنایِ تو بر خاک چکیدند
با گوشِ دل آفاقِ جهان جمله شنیدند
"نامِ تو شده قصۀ هر گفت و شنودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
از شوقِ تو هر جای جهان هم وطنی بود
هر جا که به سودایِ وطن انجمنی بود
هر گوشه که با یادِ تو ساز و سخنی بود
یا محفلی از پیر و جوان، مرد و زنی بود
"من نیز در آن حلقۀ سودازده بودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
در دل نبود جز غمِ آزادیات ایران
ویران منم از حسرتِ آبادیات ایران
تا باز ببینم شعف و شادیات ایران
تا باز دمد پرتوِ آزادیات ایران
"روز و شب از این سان همه در اوج و فرودم
ایرانِ من ای خاکِ تو ذراتِ وجودم
ای مهرِ تو آمیخته با بود و نبودم"
تهران- 1397/2/12
#اقبال_مظفری
https://t.me/joinchat/AAAAAEKCF61dHmskkML-UA
پیشکش به حضرت دوست، #جمال_راجی
الهام از غزل #ملک_الشعرای_بهار