با من قنوتی در شبِ نومید
در من دو رکعت، حیرت و تردید
آرام میگیرد میان دستهای من گلوی تیرۀ تسبیح
بر زخمهایم
انتظارِ او نمک میریخت
شب در سجودِ خستۀ من
تخمِ شک میریخت
در من نشسته آتش تردید
سجادهام خوابِ خدا را در تپشهایش نخواهد دید
ذهنِ چراغم دیرگاهی میشود لبریزِ تاریکیاست
نوزدهم آذر نودوهفت
#امیر_دادویی
@amirdadooei