منعاشق توام....
گاهی میان دشت
گاهی کنار رود
هر روز خاطرات تو را لمس میکنم ....
وقتی که رد پای تو در خاطرات من
تکرار می شود....
فریاد می زنم...
منعاشق توام ...
رفتی ولی هنوز
از دل نرفته ای....
داری درون سینه من گریه می کنی....
این اشکهای توست که از گونه های من ...
هر روز می چکد....
تکرار میکنم...
منعاشق توام...
وقتی که رفت فال به حافظ زدیم و گفت
ای دوست غم مخور
می آید از سفر
یوسف برای دیدن بیت الحزن.... ولی
بیت الحزن کجاست؟
بیت الحزن منم که تو از من نرفته ای
داری درون سینه من وول می خوری
حافظ دوباره فال مرا اشتباه زد