.

.

بخش کوتاهی از گفت‌وگوی سیروس شاملو(فرزند شاملو) با کامیار شاپور(فرزند فروغ)





ـ یک پرسش متفاوت، شما از کِی با شخصیتی با نام فروغ در جایگاه شاعری مشهور (نه مادر) آشنا شدی؟


من از سیکل اول با شعرهای فروغ آشنا شده بودم. کتاب‌هاش را پدرم می‌آورد و می‌خوندم؛ یعنی توی سن 14- 13 سالگی شعراش را کامل خونده بودم.



ـ خب خوندن این شعرا توی اون سن، به‌دلیل رمانتیک بودن شعرها، خیلی تاثیرگذار است. با توجه با اینکه شاعر این شعرا مادرتون هم بود، چه حسی در شما می‌انگیخت؟ این انگیزه‌ای برای دیدار بین شما و فروغ ایجاد نمی‌کرد؟ در غیر این صورت، چه چیزی ممانعت می‌کرد از دیدارتون؟


خب اون مانع گویا پدرم بود. من یادمه بچه بودم و در خونه‌ای در آذربایجان فعلی (حشمت‌الدوله سابق)، یه‌روز عصر در اتاق نشیمن نشسته بودیم و صحبتی شد که من به پدرم گفتم «تو چرا برنمی‌گردی به فروغ؟»، اما دیدم پدرم و مادربزرگم اخم کردند. این اولین خاطره برخورد اون‌ها با من درباره فروغ بود. بعدها یه‌بار یادمه من توی دبیرستان فیروز بهرام درس می‌خوندم که فروغ اومد اونجا دیدنِ من و با هم تا چهارراه یوسف‌آباد قدم زدیم و فروغ گفت بریم خیابون حافظ تو یه کافه تریا بشینیم. ولی من گذاشتم رفتم و حتی پشت‌سرم رو نگاه نکردم.



ـ چرا پدرتون (پرویز شاپور) از دیدار شما و فروغ واهمه داشت؟


من مطمئن نیستم واهمه داشت؛ ولی چیزی که یادمه این بود که می‌گفت من نمی‌خواستم کامی دوهوایی بشه.



ـ خودت این را قبول داری؟ یعنی اگه در اختیار خودت بود این حرف را قبول می‌کردی که به‌دلیل دوهوایی نشدن از دیدن مادرت محروم بشی؟


نمی‌دونم. ولی فروغ فقط یه‌دفعه اومد جلوی اون دبیرستان و دیگه این‌کار تکرار نشد و اینکه همه‌اش گریه زاری می‌کرد و خیلی احساسی برخورد می‌کرد. درحالی‌که می‌تونست کمی آمرانه رفتار کنه و بگه باید بیایی بریم اونجا. البته بعدش من رفتم دبیرستان البرز و اونجا خیلی شلوغ پلوغ بود، ولی فروغ در نوشته‌هایش گفته که «یواشکی می‌رفتم اونجا و کامیار را می‌دیدم»!



ـ آیا پرویز شاپور و یا خانواده پدری‌تون، حتی به‌طور غیرمستقیم، چهره‌ای از فروغ نشون داده بودند که شما از فروغ دلخور باشی یا بدت بیاد؟


نه. پدرم درباره فروغ خیلی کم حرف می‌زد و به هیچ‌وجه چنین چیزی به من نمی‌گفت.



ـ درباره کارهای سینمایی فروغ نظرتون رو بگید؟


 

کار عمده فروغ  که همون خانه سیاه است. کارهای نیمه‌کاره هم زیاد داره و البته بعضی‌هاش هم تمام شده که پیش خاله‌ام، گلوریا بود و می‌گفت آپارات بیارید تا ببینیم و ما نتونستیم جور کنیم.



@Cofeboof

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد