.

.

دلخوشکنک / محمد رضا راثی پور


عضلاتش را ، سنگین و کرخت

باز هم مالش داد

و به هر سو که توانست نگاهی انداخت

از کران تا به کران روی عبوس برهوت

خبر از سبزی یک واحه نداشت

و افق لغزان بود

از تب و تاب تنور خورشید


رهگذر توش و توانش را ، در حمله این یاس  مذاب

بار دیگر سنجید

و به دلخوشکنک یافتن معجزه ای

بار دیگر برخاست

گرچه سنگین و کرخت