داریوش شایگان فرزانه برجسته ایرانی دار فانی را بدرود گفت.اندیشه ورزی که اندیشهاش باغی بود سرشار از فلسفه و شعر و حکمت و زبانش چشمه خنک که جویندگان دانش و فرزانگی و فلسفه از آن سیراب میشدند.دروغ نگویم من داریوش شایگان متأخر را دوست داشتم همان اندیشه ورزی که صادقانه از نسلش گفت که گند زدند و همهچیز را به هم ریختند همان فرزانهای که سراغ مارسل پروست رفت و زمان ازدسترفته تا شاید چون محبوبش زمان را بازیابد و جلد واپسین را بهنقد و اصلاح راه خود اختصاص دهد.همان اندیشه ورزی که با ما از چشمان ایکاری گفت و دیدن جهان با صد چشم با ما از آشتی اضداد در درون گفت که تا نتوانیم تعارضات را در درون خویش مهار کنیم از مهار آن در بیرون بازخواهیم ماند.اگر برای نشان دادن ذهن پیچیده او لازم بود کتابی نوشته شود به گمانم زیر آسمانهای جهان برای درخشندگی پیچیدگی آن ذهن غریب بسنده میکرد .هنوز پنج اقلیم حضور را به خاطر دارم که چگونه سراغ فردوسی،خیام،مولوی،سعدی و حافظ رفت تا ما را چکیدهای از این پنجتن آل حکمت و دانایی نشان دهد از بیداری ما سخن گفت و ازاحیای ایران پرشکوه، ازعمرخیام گفت تا تعارض ایمان و شک،اطاعت و عصیان و لحظه و ابدیت را فرا یادمان آورد از مولانا گفت که سراینده عشق بود وازتکاپوی جان در پی معشوق. وازسعدی گفت که با اتکا بر عقل سلیم و میانهروی و خرد زیست پایدیای ایرانی را گرد هم آورد. وازحافظ و پژواک معنا در روح انسان گفت از پیکار بیامانش با تنگ نظران خشکهمقدس و از مواعظ توخالیشان.شایگان صادقانه زیست با خودش و با نسلهای آشوبزده ایران.او از تخت کیانی روی برتافت تا با روانی بلند بسراید:«کنون آنچه جستم همی یافتم».روانی آزاد و سرشار از موسیقی که اینک در جهان بالا طنین انداخته است.
پ.ن: روانت شاد شایگان بزرگ
#شایگان #قربان_عباسی