عید است ، نگاهی به نگاهم بخروشان
در کورۀ سرخ لبت ، اَنگور بجوشان
ای ناز ترین ، حالتٍ زیباییِ ممکن
ای اوج ترین سمفونی ناز – خروشان
رَد می شوی از مولوی و سعدی و خیام
تا داغ شود کاسبی دست - فروشان
صد بار تو را گفته ام از فتنه بپرهیز
هرگز نکنی تکیه به دیوار ، که موشان ...
پَستَند و حسودانه فقط چرب زبانند
این پشت سرت ، ناطق و پیش تو ، خموشان
ای روی – گُشاده که دلت وسعت دریاست
از دیدۀ این قوم دَغَل ، روی بپوشان
یک راز نو از چشمت عیان گشت به عالم
هر بار که پیغام رساندند سروشان
با عشق تو ، روز و شبِ شان در نَوَسان است
شاید که ببینند تو را پنجره - پوشان
از حسرت این بیت که شابیت غزل هاست
یک نکته بر آن مَرمَر گوشَت بنیوشان
از مجموعه غزل : سکانس آخر ، موسسه چاپ و نشر آثار برتر
#سالارعبدی
کانال رسمی سالار عبدی
https://telegram.me/abdiisalar