.

.

" بهار و گنجشک " / سعید سلطانی طارمی




گنجشک ماده

آمد کنار پنجره: "جیک جیک جیک

اینجا برای لانه چطور است؟"


گنجشک نر

پرهای گردنش را بم کرد

با اخم گفت: 

"انگار امن نیست

حس میکنم که گربه ی گستاخی

بر چارچوب پنجره چنگول می زده...؟


گنجشک ماده

پرواز کرد و رفت 

توی شکاف تیرچه ای زیر سقف ماه:

"جیک جیییییک، جیییییییییک، جییییییییک

اینجا برای لانه چطور است؟"


گنجشک نر 

خود را تکاند و بال به هم زد

و با غرور گفت:

"خوب است و مطمئن 

یک سال با زن جدا شده ام اینجا..."


گنجشک ماده 

ناگاه پرکشید 

از پارک ها و باغچه ها رد شد

از دره ها گذشت

رفت و نشست روی شاخه ی ازگیلی

پرهای گردنش را 

با ناز زیر کرد:

"جیک جیییک ، زودباش

چوب ظریف 

خاشاک نرم

و پنبه ی لطیف....


گنجشک نر

مانند موش آب کشیده¬:

"جیک جییک چشم

ای یار

منظور من فقط..."


گنجشک ماده

چتر دُم معطر خود را وا کرد:

"جیک جیک بجنب .

خاشاک و مو بیار

چیزی درست زیر گلویم

                           بی تاب است

و جیک می زند:

آمد بهار

           یار!

بهار آمد...."


                              3/12/94

#سعید_سلطانی_طارمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد