.

.

کمی بخند/مهدی عاطف‌راد


[حرفی به من بزن] - فروغ فرخ‌زاد


 

روی خوش به زندگی نشان بده، کمی بخند


اخم کردنت برای چیست؟


باز کن گره از ابروان


تندخویی و عبوسی‌ات چه سود داشته؟


از جبین پرگره که برده فایده؟


شادباش و پرنشاط


رنگ تازه‌ای بزن به زندگیت


رنگ روشنی که جان تازه و شکفته‌ات دهد


یک کمی هم از سر ملاطفت بخند


یک کمی هم آرزو بپروران


فکر کن به روزهای خوب و پاک و شاد


روزهای روشنی که بوی عید می‌دهند و جشن


روزهای روشنی که آسمانشان بدون ابر و آبی است


و فضای قلبهای مهربان همیشه آفتابی است


فکر کن به اتفاقهای خوب


فکر کن به دوستی، به همدلی


فکر کن به زندگی که هدیه‌ای گرامی است


هدیه‌ای که هست بی‌نظیر


و نصیب هیچ‌کس نمی‌شود دوبار


فکر کن به عشق، عشق رازناک


عشق، آن گل همیشه سرخ


عشق، آن ستاره‌ی همیشه تابناک


عشق، آن بهار جاودانه سبزپوش...

 


حرف عشق شد، به یادم آمد آن شبی که با من آن بزرگوار نغزگو  سخن از عشق گفت و زندگی


هیچ‌وقت حرفهای آن شبش ز خاطرم نمی‌رود


گفت: زندگی و عشق را


هیچ‌گاه سرسری نگیر


هیچگاهشان نده ز دست


زندگی گل است و عشق عطر روح‌بخش و مستی‌آورش


زندگی درخت میوه است و عشق سیب سرخ آن


یا انار آبدار پوست‌نازکی که دانه‌های لعل‌گونه‌اش پر از هزار مزه‌ی خوش است


زندگی شب است و عشق روشنایی ستاره‌های آسمانی‌اش


زندگی چراغ روشن است و عشق پرتوش که دل‌فروز و شادی‌آور است


زندگی کبوتر است و عشق بالهای اوجگیری‌اش


زندگی صدای ساز آشنایی است و عشق نغمه‌های شورآفرین اوست.


 

بعد از آن شب به یادماندنی


آن شب همیشه تابناک پیش چشم خاطرم


بستم عهد با خودم که هیچ‌وقت به زندگی بدون عشق ننگرم


هیچ‌وقت اخم‌کرده و گره فکنده بر جبین نگاه در نگاه او نیفکنم


و از آن زمان به بعد


زندگی برای من همیشه تازه است


هیچ‌وقت زندگی برای من نمی‌شود


عادتی قدیمی و به کهنگی دچار و رنگ باخته


هیچ‌وقت قدر و قیمتش ز خاطرم نمی‌رود.


 

فصل عشق‌ورزی است و شاد زیستن


قهر و اخم را بریز دور


لب به خنده باز کن


آشتی بکن


با خودت و زندگی


و به روزهای خوب و روشنی که می‌شود نصیبمان امیدوار باش


با خودت همیشه یار باش.