شعر آزاد نیمایی که متکی به رعایت وزن عروضی است ولی سطرهای آن، برخلاف شعر عروضی کلاسیک پارسی، قابلیت کوتاه و بلند شدن دارند و طول آنها آزاد و اختیاری است و به نیازهای بیانی شاعر و ذوق ادبیاش و الزامات معنایی شعر و چیزهای دیگر بستگی دارد، یک محدودیت اصلی در سطربندی دارد و آن این است که سطرها میبایست استقلال وزنی داشته باشد و سطر در پایان خودش از نظر وزنی هویت مستقل داشته باشد و قابل چسبیدن به سطر بعدی نباشد، به طوری که در پایان هر سطر لازم باشد که شاعر یا خوانندهی شعر نفس تازه کند و پس از لحظهای درنگ سطر بعدی را بخواند. برای حفظ استقلال عروضی وزنها لازم است که یکی از سه اصل اساسی زیر رعایت شود:
یک- اگر سطر در پایان یک پایهی عروضی به پایان میرسد، هجای پایانی کشیده باشد، به طوری که به هجای اول نخستین پایهی عروضی سطر بعد نچسبد. به عنوان مثال، در شعری در بحر هزج سطر میتواند به صورت زیر باشد:
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات
مثال از شعر "بخوان ای همسفر با من" سرودهی نیما یوشیج:
مکن تلخی، مبر امید (مفاعیلن مفاعیلات)
تو را بیمار سر برداشت، دستش گیر (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلات)
دو- اگر سطر در پایان یک پایهی عروضی به پایان میرسد، پایهی پایانی سطر با پایان سطر بعد همقافیه باشد و به وسیلهی دو قافیه مصرعها از هم تفکیک شوند و نقطهی تفکیکشان مشخص شود. مانند نمونهی زیر از همان شعر "بخوان ای همسفر بامن":
مپیچان راه را دامن (مفاعیلن مفاعیلن)
بخوان ای همسفر با من (مفاعیلن مفاعیلن)
در نمونهی بالا هر دو مصرع شعر که دو مصرع پایانی آن هم هستند، با پایهی عروضی کامل و بدون هجای پایانی کشیده (مفاعیلن) تمام شدهاند، و در اینجا وجود قافیههای "دامن" و "با من" باعث جدایی مصرعها از هم شده است.
سه- پایهی پایانی سطر ناقص باشد، به عنوان مثال:
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
مفاعیلن مفاعین مفاعیلن فعولن
مفاعیلن مفاعیلن فع
نمونه از شعر "بخوان ای همسفر با من":
قطار کاروانها دیدهام من (مفاعیلن مفاعیلن فعولن)
که صبح از رویشان پیغام میبرد (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل)
اگر یکی از این سه اصل اساسی در سطربندی شعر نیمایی رعایت نشود سطرها استقلاشان را از دست میدهند و به هم میچسبند و موقع خواندن شعر، مکثی بینشان نخواهد بود و میشود آنها را بدون درنگ و مکث خواند. مانند سطرهای زیر از همان شعر "بخوان ای همسفر با من":
به رودرروی صبح این کاروان خسته میخواند (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن)
کدامین بار کالا سوی منزلگه رسد آخر؟ (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن)
که هشیار است؟ کی بیدار؟ کی بیمار؟ (مفاعیلن مافعیلن مفاعیلات)
که میشود آنها را به هم چسباند و به صورت یک مصرع خیلی بلند یکنفس و بدون مکث خواند:
به رودرروی صبح این کاروان خسته میخواند، کدامین بار کالا سوی منزلگه رسد آخر؟ که هشیار است؟ کی بیدار؟ کی بیمار؟
حال اگر این نوع سطرهای غیر مستقل در طول شعر تعدادشان کم باشد و همگی هم پشت سر هم نباشند و در طو شعر پخش باشند، میشود با دیدهی اغماض به آنها نگریست و آنها را پذیرفت ولی در صورتی که تعدادشان زیاد باشد و پشت سر هم باشند یا تمام شعر به این صورت باشد، در این صورت شعر تبدیل به نوعی بحر طویل میشود.
کار دیگری که مدتهاست انجام میشود و تبدیل به نوعی مد شده، این است که یک سطر شعر نیمایی را به دو یا سه سطر که فاقد استقلال وزنی هستند، میشکنند و آنها را در دو یا سه سطر جداگانه یا به صورت اریب مینویسند و این کار هم نادرست است، چرا که چون سطرها فاقد استقلال وزنی هستند، به هر حال هنگام خواندن بایست چسبیده به هم و به صورت یک سطر خوانده شوند، و اگر خواننده بخواهد آنها را جدا از هم بخواند، وزن شعر را از دست میدهد و هر سطری وزن خاصی، متفاوت با وزن شعر، پیدا میکند. به عنوان مثال، سطر زیر را از شعر "تو را من چشم در راهم" نیما یوشیج در نظر بگیریم:
شباهنگام در آن دم که بر جا درهها چون مردهماران خفتگانند
(مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل)
حال اگر آن را مثلن به سه سطر تقسیم کنیم و به صورت زیر بنویسیم:
شباهنگام
در آن دم که بر جا درهها چون مردهماران
خفتگانند
اگر بخواهیم آنها را جدا جدا بخوانیم و به هم نچسبانیم، وزن این سه سطر به صورت زیر در میآید:
مفاعیلن
مستفعل مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
فاعلاتن
میبینیم که وزن سطرهای دوم و سوم متفاوت با وزن اصلی شعر است، و برای حفظ وزن اصلی شعر ناچاریم که آنها را چسبیده به هم بخوانیم، و در این صورت میشود همان یک سطر کامل اولیه. پس درست نیست که این یک سطر کامل را به سه سطر ناقص تبدیل کنیم و آنها را جدا جدا بنویسیم.