.

.

اسم رمــز / محمدعلی شاکری یکتا



دیشب کتاب می خواندم

و صفحه صفحه صدایم را

که با علامت پرسش

خش می خورد

بلند می کردم

و در سیاهی صامت می چیدم .

از برگ برگ کتابم

حسی به رنگ آینه می تابید

و فکرمی کردم

معنای گریه ی شبانه ی ما را

در متن بی سپیده ی شهری پر از دروج

این کاتب لجوج

چگونه

نوشته است؟

*

در لحظه ی درخشش نوری

– شهاب سنگ قشنگی بود

که چهره ی اثیری خود را

در کائنات بزک می کرد –

ساعت به قوس دوم خود رفت.

روی درخت شبزده نالید

"مرغ سحر" 

پژواک خسته اش

تا گورهای ظهیرالدوله**

پرواز کرد

آن سان

که چارچوب پنجره ها لرزید

و شیشه های شکسته

به سقف کبود چسبیدند

من هم

کتاب کهنه ی خود را

به دست حافظه ی تار نیمه شب دادم

و آسمان پر ستاره ی میهن را

بوسیدم

و اسم رمز سحرگه را

در واژه نامه ای

برای مرغ سحر

خواندم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* اشاره به ترانه ی ماندگار مرغ سحر ، سروده ی ملک الشعرا بهار.

** گورستان ظهیرالدوله در شمیران ، مدفن ملک ا لشعرا بهار و بسیاری از نامداران ادب و فرهنگ و سیاست ایران.


***پری شوره زارها

سروده ها . یادداشت ها



سروده ای از دفتر چاپ نشده ی  "...ومن کتاب درسی تو بودم"//


https://t.me/mayektashakeri

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد