.

.

تحقیقی مختصر و مفید در ادبیات قبرستان! / راشدانصاری(خالوراشد)



این روزها به جای رفتن به دشت و کوه و دامن طبیعت ، بیشتر وقت خود را در قبرستان می گذرانم. آن هم در فصل دل انگیز بهار ! (البته به جز من شاعر دیگری نیز در زمان قدیم به قبرستان رفته است. آن جا که می گوید:"به قبرستان گذر کردم کم و بیش..." بگذریم.)

هنوز از تشییع جنازه دوستی برنگشته ام که باید برای خاکسپاری و یا مجلس ختم عزیز دیگری آماده شوم. امسال که دیگر شورش را در آورده اند!

اوقات فراغت مان کاملا پر شده است! جالب این که در این گونه مراسم همه به یکدیگر می گویند : " ان شاالله غم آخرتان باشد ، در مجلس شادی همدیگر را ببینیم ...." پس این شادی کو؟!

اما از حق نگذریم همین رفتن به قبرستان و خواندن فاتحه برای اهل قبور ، به قول بزرگان دین اشکالی که ندارد هیچ، تازه ثواب هم دارد...و به قول ما این در حالی است که دیدن فضای سبز اطراف قبرستان و مشاهده درخت های سر سبز ، گل ها و شاخه گل های روی قبرها نیز خود به خود می تواند فضای شاعرانه ای را ایجاد کند و الهام بخش برای هر شاعر و اهل دلی باشد !

ثانیا همین امر یعنی رفتن زیاد به قبرستان باعث شده تا اکثر شعرهای مرقوم شده بر روی سنگ قبرها را حفظ باشم. ناسلامتی ما شاعر و اهل ادبیات هستیم، هر چند اصالتا اهل دیده بانیم!

بنده در این رابطه _ یعنی بررسی و پژوهش در ادبیات قبرستان_ ،  تحقیقی مختصر و مفید را انجام داده ام که عینا و دو دستی تقدیم حضور انورتان خواهم کرد! ( برای این که لال از دنیا نری ، بلند صلوات بفرست ...!)

پس از سال ها تحقیق بر روی هزاران سنگ قبر جدید و قدیم و مطالعه ده ها و صدها جلد! (جلد؟) سنگ نبشته مربوط به قرون گذشته و معاصر ، به این نتیجه رسیده ام که روی بیشتر سنگ قبرها از شعر کلاسیک استفاده شده است. البته نه این که شعر کلاسیک فقط به درد مرده ها می خورد! بلکه این سبک از قدیم الایام و از دوران " بهرام گور" ! یعنی از زمان های بسیار دور ! بدین سو بیشتر و بهتر جا افتاده است....اما نیمی از همین اشعار موزون متاسفانه دارای اشکالات فراوان وزنی و....است! که نشان می دهد این طیف از شاعران مُرده سرا!! (یعنی کسانی که برای مردگان شعر می سرایند)با وزن و قافیه آشنایی چندانی نداشته و یا این که تعمدا از وزن عروضی خارج شده اند تا به نوعی دست به نوآوری زده باشند! در این صورت باید منتظر یک انقلاب ادبی در ادبیات قبرستانی باشیم! درست مانند انقلاب "نیما" در ادبیات فارسی(غیر قبرستانی).

به عنوان مثال به این شعر توجه فرمایید:"ای خاک تیره پدر و مادر ما را عزیز دار/

اینان نور چشم ما هستند که در بر گرفته ای..."

و یا این شعر به ویژه مصراع دوم: "قسم بر جامه پاکی که از مهرت به تن دارم/

که تا جان در بدن دارم فراموشت نخواهم کرد..." که دارم و کرد قافیه شده اند...

و موارد زیادی از این دست. به عنوان مثال این بیت که ظاهرا شاعری برای همسرش گفته است:"ز فراق هجر رویت غم سینه سوز دارم/

همسرم قسم به مهرت، نه شب، نه روز دارم..." که در مصراع دوم از صنعت (خارج از ریل) شدن در شعر استفاده شده است! 

و در این شعر که ظاهرا شخصی برای پدر بزرگوارش سروده است:"یاد ایامی که ما هم روزگاری داشتیم/

هم پدر بالای سر هم سایبانی داشتیم..."

ببینید روزگاری و سایبانی همقافیه شده است! آیا این شان و منزلت پدران ماست ؟!

این که چیزی نیست ، تازه در شعر بعدی کار خراب تر شده است ببینید:" چه شب ها تا سپیده درد کشیدی/

ندای یا علی، یا رب کشیدی..." درد و رب قافیه شده و وزن هم که خدا می داند...!

بگذریم.

اگر چه بیشتر اشعار نوشته شده بر روی سنگ قبرها ریشه در عواطف انسانی دارد و خوشبختانه از شعرهای عاشقانه و روم به دیوار بعضا پست مدرن و رپ! خبری نیست ، ولی بیشتر اشعار تکراری و فاقد تنوع است. مانند این شعر با مطلع:"پدرم دیده به سویت نگران است هنوز..." که جا دارد پژوهشگران این عرصه در این زمینه با ارایه مقالات و راهکارهای اساسی به بررسی فقط نقاط ضعف آن بپردازند. (قوت که ندارد!)

پیشنهاد می شود در مراسم بزرگداشت شاعران مُرده! که در زمان حیات شان کسی به فکر تجلیل از این عزیزان نبوده و امید است در آن دنیا در کنگره های شعر از آنان به نحو مطلوب و شایسته ای  تجلیل به عمل آورند، به این مهم با دقت و تامل بیشتری پرداخته شود.

از سوی دیگر باید به عرض تان برسانم که بر روی بیش از ۸۰ درصد سنگ قبرها نوشته اند:" ای که بر ما بگذری دامن کشان/ از ره اخلاص الحمدی بخوان..." تلفن....

که بنده اوایل فکر می کردم پس از خواندن "حمد" و قرائت فاتحه باید شماره تلفن مرحوم یا مرحومه! را گرفت و به نامبرده اطلاع داد که مثلا آمده ای سر مزارش و الحمدی هم خوانده ای! اما پس از تحقیقات فراوان متوجه شدم این شماره تلفن ها متعلق به مرحوم شدگان نیست، بلکه شماره مورد نظر مربوط به حجار ، حکاک، خطاط و یا سنگ قبر فروش است.


البته بر کسی پوشیدهنیست که ادبیات قبرستانی (اگر بی ادبی نباشد) همچون ادبیات غیر قبرستانی نزد اهل ادب از جایگاه خاصی برخوردار است و بیش از این ها جای کنکاش و پژوهش دارد ولی به علت این که نویسنده ی این سطور باید هر چه زودتر خود را به مراسم خاکسپاری دیگری برساند ، لذا در همین جا تحقیق خودمان را نیمه کاره رها می کنیم و اگر عمری باقی ماند ادامه ی آن را در فرصتی دیگر تقدیم خواهیم کرد.

برای شادی روح اموات به ویژه اموات شما خوانندگان عزیز و مدیرمسوول و سردبیر روزنامه ی خودمان، بخوانیم سوره مبارکه فاتحه مع الاخلاص و صلوات...


#خالوراشد  

@rashedansari

نشانی کانال راشدانصاری شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد