روز و شب توی باد می رقصم
شاخه هایم پر از قناری هاست
دلم اما شکسته از خنجر
کمرم لوح یادگاری هاست
روز و شب مثل اسب می چرخم
در مداری میان"نقش جهان"
دست و پایم به اصفهان نعل است
گردنم زیر یوغ گاری هاست
روز و شب مثل اسب می چرخم
در مداری میان تنهایی
تا نوازش کنند یالم را
گرده ام زخمی از سواری هاست
سال ها مثل مرغ سرکنده
توی خونابه بال و پر زده ام
بی قرارم!دروغ می گویند
مرگ پایان بی قراری هاست
اصفهان شهر مرگ تدریجی ست
گور صد آرزوی مانده به دل
بی سبب نیست گوشه گوشه ی آن
شیر سنگی بختیاری هاست
می روم از جهان و نصف جهان
ولی از خود چگونه بگریزم؟
وقتی آثار میله های قفس
تا ابد بر تن فراری هاست
#حسین_کردعلی
@hoseinkordalii