.

.

ماهی سرخ / سمیه جلالی

ماهی سرخ در بغلم فکر جنگل است!

این را که گفت/ با هیجان شیشه را شکست

افتاد توی حوض/شُلُپ/ماهِ واژگون!

یک گربه با دو بال لبِ پنجره نشست

خیره به تخت خواب شد و گیجی اتاق

یک لحظه گیج خورد و دو تا تیله هاشو بست

" ماهی به فکر جنگل و گربه پیاده بود "


که خواب دیده بودم و رویای نا تمام

رویای پشت پنجره / دنیای گربه ها

خوابِ دو تا پرنده ی کوکی ته اتاق

که داد می زدی در گوشم تو هم بیا

که داد می زدم :دِ ولم کن...دِ لعنتی ⇓

بیدارم و... تو نیستی و ...رفته ای/ کجا؟!

" ساعت رسیده است به تکرار و انزوا "


من فکر می کنم به جهانی بدون ترس

یک جنگل و دو ماهی و یک گربه ی سیاه

تو فکر می کنی به جهانی بدون ترس

پرواز و آسمان و رسیدن به نور ماه

دنبال پیله هایی و کشف پرنده ها

دنبال نور ماه که افتاده توی چاه 

" شاید جویده هات بماند برای من "


شب شد/ سکوت آمد و اینبار دیدمت

افتاده ای بدون دهان توی گفتگو

خیسی که از عرق به چکیدن رسیده ای

رختی که می/ چِ / لا / نَدتَش،مردِ بازجو

از تو چه مانده است به جز تکه های تو!

یک صندلی و قطره ی خون ...چند تار مو

" سر را به زیر آب فرو کن عزیز من"


نور چراغ زل زده تو ترس چشم هام

انگار پشت میز مرا حقنه می کنند

من/ دست هام / پشت سرم /جیغ می کشند ⇓

بسته ست با طناب/ دو تا مرد قد بلند

پیدا شده/ جنازه ی من توی حوضِ خون

پیراهنِ سفیدِ پر از لکه... روی بند

" خونِ من است/ رنگ قشنگی ست/ گل گلی ست"


ماهی سرخ در بغلم فکر جنگل است

ماهی سرخ در بغلم فکر جنگل است

"ماهی سرخ در بغلم شیشه را شکست"...



#سمیه_جلالی 


13 خرداد ماه 98


@sherhaye_yavashaki

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد