.

.

معمار / محمد رضا راثی پور


باران نسیم ابر

دریا درخت صاعقه ، هریک

در دست پینه بسته ذهن من

خشتی ست

خشتی که با ملاط تخیل

وقتی که روی هم بگذارم

بالقوه می تواند باشد

یک شاهکار کامل معماری کلام

با این قیاس و صغری کبری

من سالهای سال

یک دست جام باده و یکدست زلف یار .‌‌..

ای وای من چه گفتم 

            تصحیح می کنم 

عینک به چشم و خط کش و نقاله در کنار 

ترسیم کرده ام

بسیار شاهکار 

بسیار کاخها که شکوه و جلالتش

پهلو زند به قصر مدائن

کم سو کند فروغ کرملین را

اما زمان اجرا

این نقشه های بی نقص

بر می خورد به ناظر لج بازی

تا با بهانه های کذایی که هر کدام

اسباب دور باطل کسب مجوز است

از بعد چند مرحله سگ دو زدن میان رئیس و مدیر کل


آلونکی بماند از آن قصر

من سالهای سال

معمار خانه های کج و معوجم هنوز



اردیبهشت ۹۸

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 05:48 http://www.atefrad.com

آقای راثی‌پور گرامی
با درود.
شعرتان دل‌نشین است و طنزی ظریف دارد که خوشایند است. از خواندنش خوش‌وقت شدم. سپاس.
من اگر به جای شما بودم به جای "جلالتش" می‌گذاشتم "جلالشان".

ممنون از شما. البته این شعر هنوز جای کار دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد